اگر مارتین اسکورسیزی فقط یک فیلم ساخته بود و خبری از بهترین فیلم های اسکورسیزی هم نبود، حتی همان یک فیلم میتوانست برای ساختن اعتبار یک عمر کافی باشد. اما او نهتنها فیلمهای بزرگی ساخته، بلکه در تمام این سالها، از دهه ۶۰ تا همین امروز، بهگونهای مداوم، هوشمندانه و با دغدغه، سینما را زندگی کرده است.
از مستندسازی درباره رولینگ استونز و باب دیلن گرفته تا بازسازی سکوت معنوی مبلغان مسیحی در ژاپن، از جنایتهای زیر پوست نیویورک تا روانکاوی ریزبینانه یک مشتزن ازهمپاشیده، اسکورسیزی هر بار ژانر را گرفته و از نو ساخته است.
اما چیزی که اسکورسیزی را به یک اسطوره بدل میکند، نهفقط تکنیک بیرقیبش در کارگردانی یا قابهای ماندگارش، بلکه دانش وسیعش نسبت به تاریخ سینما، عشق بیپایانش به فیلمسازان کلاسیک آمریکایی و اروپایی، و علاقه ریشهدارش به سینمای ایتالیاست؛ عشقی که در هر قاب، هر موسیقی انتخابشده و هر مکث معنادار روی چهره شخصیتهایش پیداست. در کارنامه اسکورسیزی، حتی فیلمهای کمرمقترش، آثاریاند که اگر نام دیگری پایشان بود، بهراحتی در فهرست بهترینهای آن کارگردان قرار میگرفتند. اما وقتی پای مقایسه در میان باشد، باید از میان خوبها، آنهایی را انتخاب کنیم که بهتریناند.
در این مقاله، بهسراغ تمام فیلمهای بلند داستانی مارتین اسکورسیزی رفتهایم و از پایینترین تا بالاترین، آنها را رتبهبندی کردهایم. فهرستی که در آن «برتا از واگن باری» و «چه کسی در میزند؟» در کنار «رفقای خوب» و «راننده تاکسی» ایستادهاند؛ و اگرچه جایگاهشان متفاوت است، اما هرکدام، تکهای از یک پازل کاملاند؛ پازلی که بهسادگی میشود آن را چنین توصیف کرد: بهترین فیلمساز آمریکا در پنجاه سال گذشته. و یکی از بزرگترین کارگردانهای تمام تاریخ. با تکناک و ادامه این مقاله همراه ما باشید.
فهرست مطالب
رتبه ۲۷: Boxcar Bertha (1972) | برتا از واگن باری

- IMDb: 6.0
- Metacritic: —
- بازیگران: باربارا هرشی، دیوید کارادین، جان کارادین
اگرچه این دومین فیلم بلند اسکورسیزی است، اما بهنوعی نخستین تجربه حرفهای او در چارچوبی استودیویی هم به حساب میآید. فیلمی با تهیهکنندگی راجر کورمن، که بیشتر بهدنبال ساخت آثار ارزانقیمت با درونمایههای جنسی و خشونت بود تا پرداختن به فرم. با این حال، حتی در همین پروژه سفارشی هم نشانههایی از آیندهی یک نابغه به چشم میخورد: خشونت ناگهانی، دکوپاژ پرشتاب، و حتی سایهای از گناه و رستگاری.
اما در نهایت، «برتا از واگن باری» بیش از آنکه فیلمی از اسکورسیزی باشد، یک اثر تیپیکال B-Movie دهه ۷۰ است. فیلمی که گرچه مسیر ورود او به سینمای جریان اصلی را هموار کرد، اما در میان آثار دیگرش، کمرمقترین است.
رتبه ۲۶: Who’s That Knocking at My Door (1967) | چه کسی در میزند؟

- IMDb: 6.6
- Metacritic: —
- بازیگران: هاروی کایتل، زینا بتر، آن کول
اولین فیلم بلند فیلمساز آمریکایی قطعاً جز بهترین فیلم های اسکورسیزی محسوب نمیشود، پروژهای است که بیشتر به تز دانشجویی شباهت دارد تا یک فیلم کامل. اما دقیقاً همین ناپختگی است که آن را تا این حد جذاب میکند. فیلم با ترکیبی از مونولوگهای طولانی، تدوین عصبی و روایتی تجربی، اولین نشانههای نگاه دینی، گناهمحور و مردانه اسکورسیزی را نمایان میکند.
اگر امروز آن را ببینید، احتمالاً با فرم خام و ریتم متزلزلش دلسرد شوید. اما وقتی بدانید که فیلم با بودجهای بسیار محدود ساخته شده و هاروی کایتل هنوز کاملاً ناشناخته بوده، درک این نکته سادهتر میشود که «چه کسی در میزند؟» نه فقط شروع یک کارگردان، بلکه تولد یک صداست؛ صدایی که قرار بود صدای نسل بعدی سینمای آمریکا شود.
رتبه ۲۵: New York Stories (1989) | داستانهای نیویورک

- IMDb: 6.4
- Metacritic: 55
- بازیگران: نیک نولتی، رزانا آرکت، استیو بوشمی
این فیلم اپیزودیک شامل سه بخش است از سه کارگردان بزرگ: فرانسیس فورد کوپولا، وودی آلن، و اسکورسیزی. اپیزود اسکورسیزی با عنوان «درسهای زندگی» (Life Lessons) درباره نقاشیست که در رابطهای پر تنش با شاگرد/معشوقهاش گیر کرده. این بخش، برخلاف دو اپیزود دیگر، با انرژی و هیجان بصری بالایی ساخته شده و از نظر فنی قابلتوجه است.
اما چون «داستانهای نیویورک» در قالب یک فیلم بلند تحلیل میشود، بخش اسکورسیزی هم در کنار دو اپیزود ضعیفتر دیگر قرار میگیرد و در نتیجه، جایگاهش پایینتر از حد انتظار میافتد. این فیلم بیشتر برای علاقهمندان جدی اسکورسیزی جذاب است تا مخاطبان عام.
رتبه ۲۴: The Last Temptation of Christ (1988) | آخرین وسوسه مسیح

- IMDb: 7.5
- Metacritic: 80
- بازیگران: ویلم دفو، هاروی کایتل، باربارا هرشی
کمتر فیلمی در تاریخ سینما به اندازهی «آخرین وسوسه مسیح» جنجالبرانگیز بوده است. اقتباسی آزاد از رمان نیکوس کازانتزاکیس، که تصویری انسانیتر و زمینیتر از عیسی مسیح ارائه میدهد؛ تصویری که هم در زمان خود آتش خشم گروههای مذهبی را شعلهور کرد و هم بعدها بهعنوان یکی از جسورانهترین و بحثبرانگیزترین پروژههای اسکورسیزی شناخته شد.
فیلم گرچه از نظر ساختار روایی و بازیها، یکدست نیست، اما در عوض، کارگردانیاش پر از لحظههای تأملبرانگیز است. «آخرین وسوسه مسیح» فیلمی نیست که همه با آن ارتباط برقرار کنند، اما قطعاً نشانهایست از جستوجوی معنوی اسکورسیزی در دین، شک، عشق و رستگاری.
رتبه ۲۳: New York, New York (1977) | نیویورک، نیویورک

- IMDb: 6.7
- Metacritic: 58
- بازیگران: رابرت دنیرو، لایزا مینلی
اگر بهترین فیلم های اسکورسیزی مثل «خیابانهای پایین شهر» و «راننده تاکسی» چهرهای خشن، شهری و بیپرده از آمریکا ترسیم کرده بود، با «نیویورک، نیویورک» ناگهان تصمیم گرفت بهسراغ موسیقی و نوستالژی دهه ۴۰ برود. نتیجه، فیلمی عجیب شد که در آن تمایل به فرم تجربی و ریتم آرام زندگی هنرمندان، با ساختار ناهماهنگ و شخصیتپردازی ناقص ترکیب شده است.
با اینحال، فیلم بهدلیل موسیقیاش و بازی خوب لایزا مینلی در ذهن میماند. همچنین تلاش جسورانهای است برای رفتن بهسوی سبکهای دیگر، حتی اگر نتیجه آنقدر موفق نباشد.
رتبه ۲۲: Kundun (1997) | کوندون

- IMDb: 7.0
- Metacritic: 74
- بازیگران: تادانوبو آسانو، رابی کولترن، اینگوالد گلاور
«کوندون» شاید عجیبترین فیلم در این لیست بهترین فیلم های اسکورسیزی باشد. روایتی از زندگی چهاردهمین دالایی لاما، از کودکی تا فرار از تبت. فیلمی آرام، معنوی و تصویری که با رنگهای گرم و موسیقی درخشان فیلیپ گلس، بیش از هر چیز شبیه یک مراقبه بصری است.
اما در این فیلم، اسکورسیزی از فرم آشنای خود فاصله میگیرد؛ خبری از تدوین پرتنش، خشونت ناگهانی یا بحران هویتی نیست. همین هم باعث میشود «کوندون» اگرچه اثری تحسینشده و شخصی باشد، اما نتواند همان تأثیری را بگذارد که فیلمهای دیگرش گذاشتهاند.
رتبه ۲۱: Silence (2016) | سکوت

- IMDb: 7.2
- Metacritic: 79
- بازیگران: اندرو گارفیلد، آدام درایور، لیام نیسون
«سکوت» شاید شخصیترین فیلم اسکورسیزی در دوران معاصر باشد؛ داستان دو مبلغ مسیحی در ژاپن قرن ۱۷ که در میان شک، ایمان و شکنجه گرفتار شدهاند. فیلمی آرام، سنگین و تأملبرانگیز که با زبان تصویری خود، پرسشهایی عمیق درباره ایمان، فداکاری و سکوت خداوند در برابر رنج بشر مطرح میکند.
اما همین ریتم آهسته و عدم همراهی احساسی سریع با مخاطب، باعث شده «سکوت» اثری کمتر دیدهشده و کمتر محبوب در میان آثار او باشد. با این حال، برای بسیاری از منتقدان و طرفداران جدی سینما، «سکوت» نمونهای از پختگی و ژرفای سینمای دینی مدرن است؛ یک نیایش تصویری، ساخته دست فیلمسازی که خود سالها با ایمان و شک در کشمکش بوده است.
رتبه ۲۰: Bringing Out the Dead (1999) | احیای مردگان

- IMDb: 6.8
- Metacritic: 70
- بازیگران: نیکلاس کیج، پاتریشیا آرکت، تام سایزمور
شاید این فیلم را بتوان نسخهی شبانه و روانپریشتر «راننده تاکسی» دانست؛ اینبار با نیکلاس کیج در نقش یک امدادگر خسته و خستهکننده، که در دل شبهای نیویورک میان زندهها و مردهها سرگردان است. اسکورسیزی با کمک فیلمنامه پل شریدر، دوربینی بیقرار و نورپردازیهای فلورسنت، کابوس شهریِ بیپایانی خلق میکند.
اما با وجود فضاسازی درخشان و ایدههای قدرتمند، فیلم از نظر درام شخصیت و انسجام داستانی، بهاندازه آثار کلاسیکترش تأثیرگذار نیست و در میان بهترین فیلم های اسکورسیزی قرار نمیگیرد. «احیای مردگان» فیلمیست که بیشتر از آنکه شما را درگیر کند، تسخیرتان میکند—بیآنکه بدانید چرا.
رتبه ۱۹: Hugo (2011) | هوگو

- IMDb: 7.5
- Metacritic: 83
- بازیگران: آسا باترفیلد، کلویی گریس مورتز، بن کینگزلی
شاید کسی انتظار نداشت مارتین اسکورسیزی که استاد روایتهای تاریک و شهریست، روزی فیلمی خانوادگی و کودکمحور بسازد. اما «هوگو» فراتر از یک فیلم کودکان است؛ این فیلم یک نامه عاشقانه به تاریخ سینماست. فیلمی که از دل ساعتهای مکانیکی، سینمای ژرژ ملییس را بیرون میکشد و به مخاطب امروز یادآوری میکند که سینما، بیش از آنکه یک صنعت باشد، یک رؤیاست.
اسکورسیزی در «هوگو» نهفقط با فرمی متفاوت، بلکه با نگاهی پرشور به میراث سینما بازمیگردد؛ فیلمی که شاید به مذاق همه خوش نیاید، اما برای دوستداران تاریخ این هنر، حکم زیارت دارد.
رتبه ۱۸: After Hours (1985) | پس از ساعات اداری

- IMDb: 7.6
- Metacritic: 90
- بازیگران: گریفین دان، روزانا آرکت، ورنا بلوم
این فیلم شاید عجیبترین و متفاوتترین ساخته اسکورسیزی باشد. داستان مردی که در یک شب پرحادثه در سوهو گیر میافتد و تلاش میکند از شهری که خودش را نمیشناسد، جان سالم بهدر ببرد. «پس از ساعات اداری» ترکیبیست از کمدی سیاه، سوررئالیسم سبک کوبریک، و اضطرابهای مدرن نیویورکی.
فیلم با اینکه کمتر از دیگر آثار اسکورسیزی شناخته شده، اما در بین طرفداران جدیاش جایگاه ویژهای دارد. تجربهای آزاردهنده و در عین حال خندهدار که نشان میدهد حتی وقتی اسکورسیزی از مسیر اصلیاش خارج میشود، همچنان کنترل فضا و ضرباهنگ را بهطرز حیرتانگیزی در دست دارد.
رتبه ۱۷: Alice Doesn’t Live Here Anymore (1974) | آلیس دیگر اینجا زندگی نمیکند

- IMDb: 7.3
- Metacritic: 67
- بازیگران: الن برستین، کریس کریستوفرسون، دایان لد
شاید اگر نام اسکورسیزی پای این فیلم نبود، کسی آن را بهعنوان اثری از یکی از پدران سینمای مردانه آمریکا تصور نمیکرد. «آلیس دیگر اینجا زندگی نمیکند» برخلاف جریان همیشگی فیلمساز، نگاهی زنانه، مهربان و آسیبپذیر به داستانی شخصی دارد؛ زنی بیوه با پسری نوجوان، که زندگیاش را جمع میکند و راهی سفری از نو برای یافتن خودش میشود.
این فیلم یکی از معدود دفعاتیست که اسکورسیزی با محوریت شخصیت زن وارد فضای روانشناختی و اجتماعی میشود و آنقدر در کارش موفق عمل میکند که الن برستین برای بازیاش اسکار میگیرد. اگرچه فیلم از حیث نوآوری فرمی به اندازهی آثار شاخص اسکورسیزی درخشان نیست، اما از نظر مضمون، یکی از صمیمیترین و انسانیترین فیلمهای او محسوب میشود.
رتبه ۱۶: The Color of Money (1986) | رنگ پول

- IMDb: 7.0
- Metacritic: 77
- بازیگران: پل نیومن، تام کروز، مری الیزابت ماسترانتونی
«رنگ پول» در ظاهر فیلمیست درباره بیلیارد، اما در بطن خود، روایت انتقال قدرت و چرخش نسلهاست. اسکورسیزی در این اثر دنبالهرو فیلم کلاسیک «The Hustler» (۱۹۶۱) شده و شخصیت افسانهای ادی فلسن، با بازی درخشان پل نیومن، را به میان آورده است. اما اینبار، او سالخوردهتر، فرسودهتر و پیچیدهتر از قبل است. فیلم با ورود شخصیت جوانتر و خامتر با بازی تام کروز، به بررسی تضاد میان غرور بیتجربه و خرد فرسوده میپردازد.
از حیث تکنیک، فیلم با ریتم پرشور، موسیقی هوشمندانه و قاببندیهای دقیق ساخته شده است. اما برخلاف آثار شخصیتر اسکورسیزی، «رنگ پول» اثریست که بیشتر از نظر فرم و سرگرمی میدرخشد تا عمق دراماتیک. با اینحال، حتی در همین قالب تجاری هم اسکورسیزی بهقدری مسلط عمل میکند که نتیجه نهایی، فراتر از یک دنباله صرف ظاهر میشود. و البته، پل نیومن بالاخره برای این نقش اسکاری را گرفت که سالها پیش باید برای «The Hustler» میگرفت.
رتبه ۱۵: Killers of the Flower Moon (2023) | قاتلان ماه کامل

- IMDb: 7.7
- Metacritic: 89
- بازیگران: لئوناردو دیکاپریو، رابرت دنیرو، لیلی گلادستون، جسی پلمونس
«قاتلان ماه کامل» نه یک فیلم جنایی است، نه یک درام عاشقانه، نه یک مستند تاریخی؛ بلکه همه اینهاست، و چیزی فراتر از آن. اسکورسیزی با اقتباس از کتاب دیوید گرن، بهسراغ یکی از فصول تاریک و کمتر شنیدهشده تاریخ آمریکا میرود: قتلهای مرموز سرخپوستان اوسیج در دهه ۱۹۲۰، برای تصاحب ثروت نفتیشان.
این فیلم سهساعته، آرام، تلخ و نفسگیر، نشان میدهد که اسکورسیزی در ۸۰ سالگی، همچنان با همان دقت، وسواس و عمق انسانی گذشته کار میکند؛ شاید حتی بیشتر. اما تفاوت اینجاست که حالا او دیگر دنبال جذابیت یا شوک نیست؛ بلکه در پی افشاگری اخلاقیست.
دیکاپریو در یکی از پیچیدهترین نقشهای کارنامهاش، مردی را بازی میکند که هم عاشق است، هم خیانتکار؛ هم سادهدل، هم شریک جنایت. و رابرت دنیرو در یکی از نقشهای شیطانی و در عین حال کنترلشدهاش، نماد «شر نرمالشده» است؛ همان چیزی که اسکورسیزی تمام عمر در آثارش به تصویر کشیده.
«قاتلان ماه کامل» شاید خشنترین فیلم اسکورسیزی نباشد، اما از هر فیلمی که او ساخته، دردناکتر است؛ چرا که این بار، خشونت نه در مشت و تفنگ، بلکه در اعتماد، لبخند، و سنت نفوذ کرده است.
رتبه ۱۴: Cape Fear (1991) | تنگه وحشت

- IMDb: 7.3
- Metacritic: 73
- بازیگران: رابرت دنیرو، نیک نولتی، جسیکا لنگ، ژولیت لوئیس
در «تنگه وحشت»، اسکورسیزی دست به بازسازی فیلمی کلاسیک از جی. لی تامپسون میزند، اما آن را با چنان استحکام، تنش، و خشونتی بازآفرینی میکند که به چیزی کاملاً مستقل و امروزی بدل میشود. دنیرو در نقش «مکس کیدی»، یک متجاوز روانپریش که بعد از آزادی از زندان بهدنبال انتقام از وکیل مدافع سابقش میگردد، اجرایی دارد که ترکیبیست از وحشت، فریبندگی و دیوانگی خاموش.
فیلم سرشار از بازیهای روانشناختیست: تماشای یک خانواده که از درون در حال فروریختن است، همزمان با نزدیکتر شدن سایه تهدید. نورپردازی اکسپرسیونیستی، موسیقی مهیب برنارد هرمن (بازآراییشده توسط الیوت گلدنتال)، و دکوپاژ پرتنش، «تنگه وحشت» را به یکی از ترسناکترین آثار اسکورسیزی بدل میکنند. ترسی که از هیولاهای خیالی نمیآید، بلکه از ناکامی در محافظت، فروپاشی اقتدار پدرانه، و بیدفاع ماندن در برابر شر مطلق شکل میگیرد.
رتبه ۱۳: Gangs of New York (2002) | دارودستههای نیویورکی

- IMDb: 7.5
- Metacritic: 72
- بازیگران: لئوناردو دیکاپریو، دانیل دیلوییس، کامرون دیاز
«دارودستههای نیویورکی» فیلمیست بزرگ، شلوغ، جاهطلبانه و پر از خون، تاریخ، خیانت و انتقام. اسکورسیزی در این پروژه چنددهساله، تلاش میکند تاریخ فراموششدهای از نیویورک را بازآفرینی کند: دوران جنگهای قبیلهای، مهاجرت ایرلندیها، تنشهای نژادی و شکلگیری سیاست شهری. و در دل این تاریخ، نبردی شخصی میان پسری خشمگین و مردی بیرحم شکل میگیرد؛ پسری بهدنبال خون پدر، و مردی که قانون را از لبهی چاقویش معنا میکند.
دنیل دیلوییس در نقش «بیل قصاب» اجرایی میخکوبکننده دارد؛ شخصیتی که حتی در میان خشنترین آنتاگونیستهای سینما هم یک سر و گردن بالاتر ایستاده. با این حال، فیلم با وجود تمام عظمتش، از ضرباهنگ متعادل و انسجام داستانی آثار برتر اسکورسیزی برخوردار نیست. اما نمیتوان انکار کرد که این فیلم، یک کلاس درس در طراحی صحنه، میزانسنهای عظیم و بازیگریست.
رتبه ۱۲: The King of Comedy (1982) | سلطان کمدی

- IMDb: 7.8
- Metacritic: 73
- بازیگران: رابرت دنیرو، جری لوئیس، ساندرا برنهارد
فیلمی که در زمان خودش شکست خورد، اما حالا یکی از شاهکارهای پیشگویانه سینمای معاصر بهحساب میآید. اسکورسیزی در «سلطان کمدی»، جهانی را به تصویر میکشد که در آن مرز بین شهرت و جنون، تحقیر و توهم، و رسانه و خشونت بهطرز خطرناکی محو شده است. رابرت دنیرو در یکی از متفاوتترین نقشهایش، روپرت پاپکین را بازی میکند؛ کمدینی بیاستعداد و وسواسگونه که با خیالپردازیهایش، مرز واقعیت و رؤیا را در ذهنش درمینوردد.
اسکورسیزی در این فیلم بهطرز نبوغآمیزی آینده را پیشبینی میکند: جایی که اشتیاق به دیده شدن، از استعداد پیشی میگیرد. چیزی که بعدها در دهههای بعد، با ظهور سلبریتیهای اینترنتی و شهرت لحظهای، به واقعیت بدل شد. «سلطان کمدی» نهفقط فیلمی جلوتر از زمان خودش بود، بلکه یکی از تلخترین و دقیقترین نقدهای اسکورسیزی بر دنیای معاصر است.
رتبه ۱۱: The Aviator (2004) | هوانورد

- IMDb: 7.5
- Metacritic: 77
- بازیگران: لئوناردو دیکاپریو، کیت بلانشت، آلن آلدا، کیت بکینسیل
«هوانورد» بازسازی زندگی هوارد هیوز است؛ میلیاردر، خلبان، فیلمساز و در نهایت، قربانی وسواس فکری خودش. اما در عین حال، این فیلم بازتابیست از نگاه خود اسکورسیزی به مفهوم جاهطلبی و خلاقیت؛ اینکه تا کجا میشود رفت، تا کجا باید رفت، و در کجا، هزینهی پرواز از کنترل خارج میشود.
به عقیده بسیاری دیکاپریو در این فیلم بهترین بازی زندگی حرفهایش را ارائه میدهد. از اعتمادبهنفس بینهایت در میانه هالیوود و صنعت هواپیمایی گرفته، تا فروپاشی روانی در صحنههای نفسگیر قرنطینه، او موفق میشود تصویر مردی را بسازد که هم نابغه است و هم بیمار، هم رؤیاپرداز است و هم اسیر ذهن خودش.
فیلم با طراحی صحنه خیرهکننده، فیلمبرداریِ رنگیشده به سبک دهه ۳۰، و بازی درخشان کیت بلانشت در نقش کاترین هپبورن، تصویری فریبنده از دوران طلایی هالیوود میسازد. اما در زیر این لایه براق، اسکورسیزی یک داستان عمیق انسانی تعریف میکند؛ درباره شکنندگی ذهن، وسواس، شهرت، و انزوایی که حتی بزرگترینها را هم از پا درمیآورد.
«هوانورد» اگرچه بیسروصداتر از آثار گانگستری اوست، اما از نظر فرم، مقیاس و شخصیتپردازی، یکی از برجستهترین شاهکارهای سینمایی اسکورسیزی است. فیلمی درباره مردی که بلد بود پرواز کند، اما نمیدانست کجا باید فرود بیاید.
رتبه ۱۰: Mean Streets (1973) | خیابانهای پایین شهر

- IMDb: 7.2
- Metacritic: 96
- بازیگران: هاروی کایتل، رابرت دنیرو، دیوید پرووال
در «خیابانهای پایین شهر»، اسکورسیزی همان فیلمی را میسازد که همیشه در ذهنش داشته: داستانی از دل محلههای ایتالیایینشین نیویورک، درباره مردانی گرفتار میان گناه و وفاداری، ایمان و خشونت. فیلم با قابهایی عصبی، تدوین سریع، موسیقی راک و بازیهای خام اما قدرتمند، شروعکنندهی سبکیست که بعدها در تمام آثار او دیده شد.
شخصیت «جانی بوی» با بازی رابرت دنیرو، یکی از جذابترین و بیثباتترین شخصیتهای فیلمنامهای اوست. از طرفی، هاروی کایتل در نقش مردی که بین کلیسا و خیابان گیر کرده، نخستین بازتاب جدی دغدغههای اسکورسیزی درباره اخلاق، مذهب و سقوط است. اگرچه فیلم هنوز خام است و گاهی در روایت لنگ میزند، اما درست به همین دلیل زنده است. «خیابانهای پایین شهر» مثل آلبوم اول یک گروه راک است: پر از سر و صدا، رادیکال، خشمگین، و با تمام وجود خواهان شنیده شدن.
رتبه ۹: Shutter Island (2010) | جزیره شاتر

- IMDb: 8.2
- Metacritic: 63
- بازیگران: لئوناردو دیکاپریو، مارک رافالو، بن کینگزلی، میشل ویلیامز
«جزیره شاتر» یکی از پیچیدهترین و در عین حال عامهپسندترین فیلمهای اسکورسیزیست. داستان مأموری فدرال که برای بررسی فرار یک بیمار روانی به آسایشگاهی دورافتاده در جزیرهای متروک میرود، اما کمکم متوجه میشود چیزی بسیار تاریکتر از یک پرونده فرار، در جریان است. فیلم بهگونهای طراحی شده که از همان لحظه اول، ذهن مخاطب را به بازی میگیرد و در توهم، واقعیت و خاطره غرق میکند.
دیکاپریو در این نقش یکی از متزلزلترین و آسیبپذیرترین اجراهایش را ارائه میدهد؛ مردی که با ذهن خودش دشمن است و نمیتواند میان حقیقت و فرار از آن مرز بکشد. طراحی صحنه و موسیقی هم در ساختن حس هراس روانشناختی فیلم نقش پررنگی دارند.
«جزیره شاتر» بیش از آنکه یک تریلر باشد، فیلمی درباره گناه، سوگ، و میل عمیق به فراموشی است. و درست به همین دلیل، از بسیاری از تریلرهای پیچیدهتر، به دل نزدیکتر میشود.
رتبه ۸: The Wolf of Wall Street (2013) | گرگ وال استریت

- IMDb: 8.2
- Metacritic: 75
- بازیگران: لئوناردو دیکاپریو، جونا هیل، مارگو رابی
«گرگ وال استریت» یک دیوانگی تمامعیار است. فیلمی درباره زیادهخواهی بیپایان، سقوط اخلاقی، فساد مالی، و رؤیای آمریکاییای که به کابوس بدل میشود. اما اسکورسیزی این داستان سیاه را با آنچنان انرژی و سرزندگی روایت میکند که مخاطب میان لذت و انزجار معلق میماند.
دیکاپریو در نقش جردن بلفورت، نمایشی انفجاری دارد؛ مردی که قانون، اخلاق و حتی فیزیک را به سخره میگیرد. از سکانس نمادین سقوط از پلهها تا سخنرانیهای پرشورش، همهچیز اوج هنرنمایی یک بازیگر و کارگردان است که کاملاً هماهنگند.
«گرگ وال استریت» طنز دارد، اما طنزش تیز است؛ سرگرمکننده است، اما خسته نمیکند؛ و در عین شادمانی ظاهری، صدای سقوط تمدن مدرن در دلش شنیده میشود.
رتبه ۷: The Irishman (2019) | مرد ایرلندی

- IMDb: 7.8
- Metacritic: 94
- بازیگران: رابرت دنیرو، آل پاچینو، جو پشی، هاروی کایتل
«مرد ایرلندی» بیش از آنکه فیلمی درباره جنایت باشد، فیلمیست درباره فراموشی، کهنگی، تنهایی و زمان. اسکورسیزی در این فیلم سهونیمساعته، نه به دنبال تکرار «رفقای خوب» است و نه شور و حرارت «کازینو» را میخواهد تکرار کند؛ او آمده تا حساب خودش را با گذشته ببندد، و در این مسیر، به شیوهای صبور، محتاط و غمانگیز، از مردانی بگوید که عمرشان را صرف قدرت کردند و در پایان، تنها چیزی که ماند، یک صندلی خالی و دری نیمهباز بود.
رتبه ۶: The Age of Innocence (1993) | عصر معصومیت

- IMDb: 7.2
- Metacritic: 90
- بازیگران: دنیل دیلوییس، میشل فایفر، وینونا رایدر
تکنولوژی جوانسازی چهرهها در فیلم بحثبرانگیز شد، اما در چارچوب موضوع، خود به یک لایه دراماتیک بدل شد؛ تلاشی برای زنده نگهداشتن چیزی که از دست رفته است. و رابرت دنیرو در نقش مردی که زندگیاش را صرف اطاعت کرده، نه درک، یکی از بازیهای ساکت، ولی فراموشنشدنی عمرش را ارائه میدهد.
در «عصر معصومیت»، اسکورسیزی خشونت را کنار میگذارد، اما قواعد اجتماعی و اخلاقی نیویورک قرن نوزدهم را آنقدر بیرحمانه تصویر میکند که فیلم بیش از بسیاری از آثار گانگستری او، خفقانآور و نفسگیر بهنظر میرسد. داستانی از مردی با دو انتخاب: یکی زندگی با زنی که جامعه میپسندد، و دیگری عشقی ممنوع، اما صادقانه.
فیلم با دقت وسواسگونهای در طراحی صحنه، لباس، نورپردازی و گفتوگو ساخته شده؛ مثل نقاشی زندهای از دوران طلایی. اما آنچه «عصر معصومیت» را ماندگار میکند، ظرافتیست که اسکورسیزی در روایت احساسات سرکوبشده، اشتیاقهای خاموش و قربانیشدنِ فرد در برابر سنت اعمال میکند.
رتبه ۵: The Departed (2006) | رفتگان

- IMDb: 8.5
- Metacritic: 85
- بازیگران: لئوناردو دیکاپریو، مت دیمون، جک نیکلسون، مارک والبرگ
اسکورسیزی بعد از سالها نادیده گرفتهشدن از سوی آکادمی، بالاخره با «رفتگان» جایزه اسکار بهترین کارگردانی را برد. و چه فیلمی برای چنین افتخاری شایستهتر از این؟ «رفتگان» یک تریلر روانشناختیست، قصهای درباره پلیسی که در دل مافیا نفوذ کرده و جنایتکاری که در دل پلیس جا خوش کرده؛ دو مرد، دو ماسک، یک شهر و نهایتاً، یک سقوط.
فیلم بازسازی «Infernal Affairs» است، اما اسکورسیزی آن را کاملاً آمریکایی کرده؛ با خشونتی بیوقفه، ضرباهنگی سرسامآور، و دیالوگهایی که مثل گلوله عمل میکنند. جک نیکلسون در یکی از آخرین نقشهای بزرگش، تصویری خشمگین و بیپروا از فساد مطلق ارائه میدهد، و دیکاپریو و مت دیمون، دو روی یک سکه را با درخشش تمام بازی میکنند.
«رفتگان» شاید سیاسیترین فیلم اسکورسیزی باشد؛ روایتی از ساختارهای متقاطع قدرت، فساد نهادینهشده، و هویتی که در میان دندانهای چرخ سیستم خرد میشود.
رتبه ۴: Casino (1995) | کازینو

- IMDb: 8.2
- Metacritic: 73
- بازیگران: رابرت دنیرو، جو پشی، شارون استون
در «کازینو»، اسکورسیزی بار دیگر به دنیای گانگسترها بازمیگردد، اما اینبار نه در کوچههای تاریک نیویورک، بلکه در چراغهای پرزرقوبرق لاسوگاس. فیلم داستان صعود و سقوط امپراتوری قماربازی را روایت میکند؛ جایی که پول، خیانت، هوس و خشونت در کنار هم، جهنمی ساختهاند که درخشش ظاهریاش چشم را میزند.
رابرت دنیرو در نقش سام «ایس» راثستاین، مدیری دقیق و وسواسیست که بهتدریج همهچیز از کنترلش خارج میشود. جو پشی با آن خشم انفجاریاش، یکی از خطرناکترین گانگسترهای تاریخ سینما را بازی میکند. و شارون استون، در نقشی پیچیده و غمانگیز، شاید بهترین بازی کارنامهاش را ارائه داده است.
«کازینو» با مونولوگهای طولانی، تدوین پرانرژی، و ضرباهنگ خیرهکنندهاش، فیلمیست عظیم، تماشایی، و درعینحال تراژیک؛ نمایشی از طمع، عشق ناکام، و بیرحمی سیستم.
رتبه ۳: Goodfellas (1990) | رفقای خوب

- IMDb: 8.7
- Metacritic: 90
- بازیگران: ری لیوتا، رابرت دنیرو، جو پشی، لورین براکو
«رفقای خوب» نهتنها یکی از تأثیرگذارترین فیلمهای گانگستری تاریخ است، بلکه کلاس درسیست درباره روایت، ریتم، شخصیتپردازی و تدوین. اسکورسیزی در این فیلم، گویی تمام تواناییهای تکنیکی و رواییاش را با وسواس بهکار گرفته تا داستان هنری هیل را، نه فقط تعریف، بلکه زندگی کند. فیلم از همان دیالوگ ابتداییاش، با آن جمله معروف «همیشه دلم میخواست یک گانگستر باشم»، به مخاطب نشان میدهد که قرار نیست صرفاً شاهد یک داستان باشیم، بلکه وارد دنیایی خواهیم شد که قانون در آن، تعریف خاص خودش را دارد.
نمایشنامهٔ فیلم، پر از جزئیات، ریتمی سریع، و مونتاژهایی پرانرژی است که به کمک تدوین نابغهوار تلما شونمیکر، شخصیتها را نفسبهنفس با ما پیش میبرد. جو پشی در نقش تامی دوویتو، یکی از ترسناکترین و در عین حال خندهدارترین گانگسترهای سینما را میسازد. ری لیوتا با بازی دقیقش، از هنری یک ضدقهرمان تمامعیار میسازد. و رابرت دنیرو در نقش جیمی کانوی، با آن خونسردی و نگاه یخزدهاش، تصویری بینقص از قدرت کنترلشده ارائه میدهد.
«رفقای خوب» فیلمیست پر از سرزندگی، خشونت، فریب، موسیقی راک و حرکات دوربین بیوقفهای که بینقصترین روایت از صعود و سقوط در دنیای خلافکاران را ارائه میدهد. اگر گانگسترها مذهب داشته باشند، «رفقای خوب» انجیلشان است.
رتبه ۲: Raging Bull (1980) | گاو خشمگین

- IMDb: 8.2
- Metacritic: 89
- بازیگران: رابرت دنیرو، جو پشی، کتی موریارتی
«گاو خشمگین» همانقدر که درباره مشتزنی است، درباره ویرانی درونی انسان است. جیک لاموتا در رینگ، مردی شکستناپذیر است، اما در خانه، در خلوت، در ذهن خودش، هیچگاه برنده نیست. اسکورسیزی با این فیلم، روایت یک قهرمان ورزشی را به روانکاوی پیچیدهای از حسادت، خشونت، خودتخریبی و هراس از عشق بدل میکند؛ آنهم با صراحتی برهنه که کمتر کارگردانی جرأت آن را دارد.
فیلم با استفاده از فیلمبرداری سیاهوسفید، ضربآهنگ نامتعارف و تدوینی بینظیر از تلما شونمیکر، به نمایشی تبدیل شده از جهان درونی یک مرد. رینگی که در آن مشتزنی میشود، کمکم به استعارهای از ذهن شخصیت اصلی تبدیل میشود. هر ضربه، انعکاسی از خشم فروخورده، از توهینهای تحملنشده، و از عشقیست که بلد نیست آن را نشان دهد.
رابرت دنیرو برای ایفای این نقش، بدنش را تراشید، بعد تغییر داد، بعد نابود کرد، و در نهایت یکی از پیچیدهترین و فیزیکیترین اجراهای تاریخ سینما را رقم زد. بازی او فقط در صورت نیست؛ در تنفس، در سکوت، در نفسنفسهای خسته بعد از مشتهاییست که به دیوار میخورد، نه حریف.
«گاو خشمگین» فیلمیست که نفس میگیرد، زخمی میزند، و رها نمیکند. شاهکاری که در آن، هر فریم نهفقط داستانی روایت میکند، بلکه تجربهای حسی را در وجود مخاطب حک میکند؛ تجربهای از سقوط، فروپاشی، و در نهایت، نگاه خالی یک مرد روبهروی آینهای که دیگر هیچچیز در آن نیست، جز خودش.
رتبه ۱: Taxi Driver (1976) | راننده تاکسی

- IMDb: 8.2
- Metacritic: 94
- بازیگران: رابرت دنیرو، جودی فاستر، سیبل شفرد
«راننده تاکسی» فقط یک فیلم نیست؛ فریاد خفهی یک ملت است. کابوس شهر، تنهایی مرد، نگاه خالی، خشمی که مدام در دل فروخورده میشود و در سکوت میپوسد تا روزی منفجر شود. تراویس بیکل، با چشمان بیقرار و مونولوگهای آشفتهاش، دیگر فقط یک شخصیت سینمایی نیست؛ او بدل به نماد فروپاشی درونی انسان مدرن شده، انسانی که هیچ جایی برای تعلق ندارد، اما همچنان امیدوار است دنیا را نجات دهد؛ حتی اگر با خون.
رابرت دنیرو در یکی از بینقصترین بازیهای عمرش، مردی را بازی میکند که هیچکس نمیخواهد شبیهش باشد، اما همه در وجودش چیزی از خود مییابند. آن سکانس معروف جلوی آینه با دیالوگ «تو با منی؟» از مرز بازیگری گذشته و به اسطوره بدل شده است. موسیقی غمزده برنارد هرمن، در کنار نورپردازیهای نئونی و بارانی نیویورک، فضای فیلم را تبدیل به یک رؤیای زهرآلود میکند؛ رؤیایی که هر لحظه ممکن است به کابوسی بیبازگشت بدل شود.
اسکورسیزی در «راننده تاکسی» با کمک فیلمنامه پل شریدر، نهتنها یکی از عمیقترین روانکاویهای شخصیت را ارائه میدهد، بلکه تصویری ساختارشکن از شهری میسازد که در آن امید، دیگر زنده نیست. این فیلم، سندیست از زخمهایی که درون جامعه آمریکایی شکل گرفتند و هنوز هم درمان نشدهاند.
اگر قرار باشد فقط یک فیلم را برای شناخت سینمای اسکورسیزی انتخاب کرد، آن فیلم بدون تردید «راننده تاکسی» است؛ شاهکاری که میان جنون و نجات، مرزی نمیگذارد.
سخن پایانی
در میان بهترین فیلم های اسکورسیزی، ضعیفترین فیلمها هم شبیه بهترین اثر خیلی از فیلمسازهای دیگرند. تفاوت او با همنسلانش نه فقط در تکنیک، بلکه در نگاه است؛ نگاهی که همیشه ریشه در سینما دارد، اما از زندگی تغذیه میشود. او فقط داستان نمیگوید؛ قصه را در تاروپود فرم تنیده، موسیقی را با ضرباهنگ مونتاژ یکی کرده، و انسان را در پیچیدهترین حالتهایش به تصویر کشیده است.
اسکورسیزی هم مورخ سینماست، هم عاشق آن. فیلمسازی که میداند چهطور از کلیسای کاتولیک، از نیویورک دهه ۵۰، از ایتالیا، از شک و گناه، و از وسوسههای شهر مدرن، تصویری بسازد که جهانی و شخصی باشد، که فروتن و باشکوه باشد.
اگر به فیلمسازانی با سبک شخصی، فرمگرایانه و دغدغهمند مثل اسکورسیزی علاقهمند باشید، احتمالاً تماشای فهرست بهترین فیلمهای نولان هم برایتان جذاب خواهد بود. این فهرست نیز، تنها یک نگاه به یک مسیر شگفتانگیز است؛ سفری که با «چه کسی در میزند؟» آغاز شد، به «رفقای خوب» و «گاو خشمگین» رسید، و در نهایت با «راننده تاکسی» به نقطهای رسید که سینما دیگر بعد از آن همان نشد. شاید اسکورسیزی بیشتر از هر فیلمسازی در ۵۰ سال اخیر، توانسته باشد میان روایت شخصی و شکوه سینما، تعادلی خلق کند که هم فراموشنشدنیست، هم همیشه زنده.