مطالعه جدید محققان توضیحاتی جامع در مورد اینکه چگونه مناطق مختلف مغز و شبکه های عصبی به توانایی حل مسائل به افراد در زمینه های مختلف کمک می کنند، ارائه داده است.
به گزارش تکناک، این ویژگی به عنوان “هوش عمومی” شناخته می شود و محققان اخیرا یافته های خود را در این خصوص در مجله Human Brain Mapping منتشر کرده اند.
این تحقیق به رهبری آرون باربی، استاد روانشناسی و نویسنده اول این تحقیق به نام ایوان اندرسون انجام شد. این دو محقق، تکنیکی به نام “مدل سازی پیش بینی مبتنی بر اتصال” را برای ارزیابی پنج نظریه در مورد اینکه چگونه یک مغز باهوش می شود،اجرا کردند.
باربی گفت: برای درک توانایی های ذهنی قابل توجهی که زیربنای داشتن هوش عمومی هستند، دانشمندان علوم اعصاب پایه های بیولوژیکی آن ها را در مغز بررسی می کنند. تئوری های مدرن تلاش می کنند توضیح دهند که چگونه ظرفیت حل مسئله ما توسط ساختار پردازش اطلاعات مغز، فعال می شود.
اندرسون گفت: درک بیولوژیکی این تواناییهای ذهنی، مستلزم “مشخص کردن چگونگی ارتباط تفاوتهای فردی در هوش و توانایی حل مسئله با ساختار و مکانیسمهای عصبی اساسی شبکههای مغزی است.”
از قدیم، تئوریهای مربوط به هوش عمومی بر نواحی موضعی مغز مانند قشر جلوی مغز که نقشی کلیدی در فرآیندهای ذهنی مانند برنامهریزی، حل مسئله و تصمیمگیری ایفا میکند، متمرکز بودند. باربی گفت: تئوری های جدیدتر بر شبکه های مغزی خاصی تأکید دارند، در حالی که دیگر دانشمندان به بررسی نحوه همپوشانی و تعامل شبکه های مختلف مغز با یکدیگر می پردازند. او و اندرسون این نظریههای تثبیتشده جدید را در برابر «نظریهی علوم اعصاب شبکهای» خودشان آزمایش کردند، که این نظریه می گوید هوش از ساختار همگانی مغز که شامل ارتباطات قوی و ضعیف است، پدید میآید.
اندرسون گفت: ارتباطات قوی شامل مراکز مرتبط با پردازش اطلاعات است که این مراکز زمانی ایجاد می شوند که ما در مورد چیزهایی که در جهان وجود دارد،یاد می گیریم و در حل مسائل آشنا مهارت پیدا می کنیم. “اتصالات ضعیف، پیوندهای عصبی کمتری دارند اما انعطاف پذیری و حل مسئله را تطبیق می دهند.” این ارتباطات با یکدیگر «ساختار شبکه ای را فراهم می کنند که برای حل مشکلات متنوعی که در زندگی با آن مواجه می شویم ضروری هستند».
این ساختار شامل شبکه frontoparietal است که کنترل های ذهنی و تصمیم گیری هدفمند را امکان پذیر می کند. همچنین این شبکه به آگاهی بصری و فضایی کمک می کند. باربی گفت: مطالعات قبلی نشان دادهاند که فعالیت این شبکهها و سایر شبکهها، زمانی که فرد بیدار است اما درگیر یک کار نیست یا به رویدادهای بیرونی توجه نمیکند به طور قابل اعتمادی مهارتها و تواناییهای ذهنی ما را پیشبینی میکند.
با آزمونهای شناختی و دادههای fMRI، محققان توانستند ارزیابی کنند که کدام نظریه بهترین عملکرد شرکتکنندگان در آزمونهای هوش را پیشبینی میکند.
اندرسون گفت: ما می توانیم به طور سیستماتیک بررسی کنیم که یک نظریه چقدر هوش عمومی را بر اساس اتصال مناطق یا شبکه های مغز که این نظریه مستلزم وجود آن ها است، پیش بینی می کند. این رویکرد به ما اجازه داد تا به طور مستقیم شواهدی را برای پیشبینیهای علوم اعصاب ارائه شده توسط نظریههای فعلی مقایسه کنیم.
محققان متوجه شدند که با در نظر گرفتن ویژگیهای کلی مغز، دقیقترین پیشبینیها از استعداد و سازگاری فرد در حل مسئله است. این امر حتی در هنگام محاسبه تعداد مناطق مغزی که در این بررسی گنجانده شده است نیز صادق است.
به گفته محققان، سایر نظریهها نیز هوش را پیشبینی میکردند، اما نظریه علوم اعصاب شبکهای از نظریات محدود به مناطق یا شبکههای محلی مغز، در تعدادی از جنبهها بهتر عمل کرد.
باربی گفت: یافتهها نشان میدهد که «پردازش اطلاعات » در مغز برای اینکه چگونه یک فرد بر چالشهای ذهنی غلبه کند، اهمیت اساسی دارد.
او درنهایت گفت: بهنظر میرسد که هوش به جای اینکه از یک منطقه یا شبکه خاص سرچشمه گرفته باشد، از ساختار همگانی مغز حاصل می شود و در حقیقت کارایی و انعطافپذیری عملکرد این شبکه را در سراسر سیستم عصبی منعکس میکند.