پژوهش تازهای نشان میدهد انسانها ممکن است جزو نخستین موجودات هوشمند کیهان باشند، زیرا بیشتر ستارگان قادر به پرورش حیات نیستند.
به گزارش تکناک، اصل کوپرنیکی، که به افتخار نیکولاس کوپرنیکوس (پیشنهاددهندهٔ مدل خورشیدمرکزی کیهان) نامگذاری شده است، بیان میکند که زمین و انسانها در جایگاهی ویژه یا ممتاز در جهان قرار ندارند.از دیدگاه کیهانی، این اصل بدین معناست که زمین نمونهای معمول از سیارات است و احتمالاً زندگی در سراسر کیهان وجود دارد.
با وجود تلاشهای فراوان انسان برای یافتن حیات فرازمینی (دانشی که زیستاخترشناسی نامیده میشود ) تاکنون هیچ نتیجهای حاصل نشده است. با این حال، دامنهٔ این تلاشها بسیار محدود بوده است.
در نتیجه، دانشمندان ناچارند بر پایهٔ تنها سیارهای که تاکنون از وجود حیات در آن اطمینان داریم یعنی زمین فرضیهپردازی کنند. با پیشرفت چشمگیر در کشف سیارات فراخورشیدی، تاکنون شمار زیادی از سیارات سنگی در نواحی قابلسکونت پیرامون ستارگان کوتولهٔ سرخ شناسایی شدهاند. دهههاست که این پرسش در میان پژوهشگران مطرح است که آیا چنین منظومههایی میتوانند بهترین گزینه برای یافتن نشانههایی از حیات فرازمینی باشند یا خیر.
در پژوهشی تازه، پروفسور دیوید کیپینگ دو واقعیت اساسی را بررسی میکند که میتوانند نشان دهند نوع بشر در کیهان پدیدهای استثنایی است. او با در نظر گرفتن سن جهان و نادر بودن نسبی خورشید نتیجه میگیرد که زیستاخترشناسان ممکن است در مکان نادرستی به دنبال نشانههای حیات بگردند. کیپینگ استاد اخترشناسی در دانشگاه کلمبیاست و پیشتر بهعنوان پژوهشگر بنیاد کارل ساگان در دانشگاه هاروارد فعالیت میکرده و سرپرستی آزمایشگاه «جهانهای سرد» را نیز در همان دانشگاه بر عهده داشته است.
تمرکز این گروه بر مطالعهٔ منظومههای فراخورشیدی و سیارات قابلسکونت است و همچنین روشهای نوینی برای شناسایی آثار فناوری یا همان «تکنوساینچرها» توسعه میدهد. کیپینگ یادآور میشود که ایدهٔ «زمین معمولی» در ذهن عموم مردم ریشهای عمیق دارد؛ مفهومی که تحتتأثیر اندیشههای کارل ساگان و کیهانشناسانی چون کنستانتین تسیولکوفسکی شکل گرفته است — کسانی که در قرن نوزدهم دربارهٔ سفر فضایی و تمدنهای بیگانه نوشتند و الهامبخش دانشمندان قرن بیستم شدند.

او در گفتوگویی با Universe Today توضیح میدهد:
«این باور تاریخی است و ریشه در انقلاب کوپرنیکی دارد. علم مدرن بهتدریج دیدگاه الهیاتیِ مرکزیت انسان را کنار گذاشت؛ ابتدا با درک این حقیقت که زمین بهدور خورشید میگردد، سپس با آگاهی از اینکه خورشید تنها یکی از میلیاردها ستارهٔ کهکشان ماست و کهکشان ما نیز یکی از میلیاردها کهکشان موجود در جهان به شمار میرود. در نتیجه، گرایشی پدید آمد که ما هرآنچه مربوط به خودمان است را نمونهای عادی در نظر بگیریم.»
کوپرنیکوس با کنار گذاشتن زمین از مرکز کیهان، انقلابی بزرگ در علم نجوم و درک بشر از جایگاهش در جهان ایجاد کرد.
کارل ساگان این دگرگونی فکری را در مقالهٔ مشهور خود با عنوان «رویکرد سولیپسیستی به هوش فرازمینی» ستود و نوشت:
«یکی از بزرگترین دستاوردهای علم، زدودن خودمحوری از دیدگاه ما نسبت به جهان است.»
او در پاسخ به نبود شواهدی از وجود حیات بیگانه، جملهٔ معروف خود را بیان کرد:
«نبودِ مدرک، بهمعنای نبودِ وجود نیست.»
با این حال، کیپینگ در پژوهش تازهاش دو نکتهٔ غیرعادی را مطرح میکند. نخست آنکه حدود ۸۰ درصد ستارگان کیهان از نوع کوتولهٔ M هستند و بسیاری از آنها سیارات سنگی در ناحیهٔ قابلسکونت دارند، اما ما در اطراف یکی از این ستارگان زندگی نمیکنیم؛ پدیدهای که او آن را «پارادوکس آسمان سرخ» مینامد. دوم آنکه دورهٔ ستارهزایی در جهان تا حدود ۱۰ تریلیون سال آینده ادامه خواهد داشت، در حالی که ما اکنون تنها در ۰٫۱ درصد ابتدایی این بازه زمانی زندگی میکنیم، زمانی که سن جهان حدود ۱۳٫۸ میلیارد سال است.
با وجود میلیاردها ستاره در کهکشان راه شیری، احتمال پیدایش زندگی بسیار بالا به نظر میرسد. با این حال، کیپینگ یادآور میشود که خورشید ما در میان این جمع، پدیدهای استثنایی است: تنها چند درصد ستارگان از نوع G هستند، و در میان همین گروه اندک نیز خورشید ویژگی منحصربهفردی دارد، زیرا یک منظومهٔ تکستارهای آرام را با دو سیارهٔ غولپیکر در بر گرفته است.
سیاراتی مانند مشتری نقشی حیاتی در شکلگیری و تداوم حیات ایفا میکنند؛ زیرا نیروی گرانش آنها اجرام مهاجم را به دام میاندازد و مانع از برخوردهای ویرانگر با زمین میشود. افزون بر این، عامل زمان نیز در این معادله اهمیت دارد.
در حالی که مواد اولیهٔ تشکیلدهندهٔ حیات میلیاردها سال پیش از پیدایش زمین وجود داشتهاند، مرگ ستارگان تا تریلیونها سال دیگر رخ نخواهد داد. ستارگان کوتولهٔ سرخ میتوانند تا حدود ده تریلیون سال به درخشش خود ادامه دهند، از این رو ممکن است تمدن ما بسیار زودتر از بیشتر تمدنهای احتمالی در کیهان پدیدار شده باشد — دیدگاهی که اَوی لؤب از دانشگاه هاروارد نیز پیشتر مطرح کرده است.
با این حال، پرسش دربارهٔ امکان زیست در سیارات نزدیک به کوتولههای سرخ همچنان بیپاسخ مانده است. برخی پژوهشها نشان میدهند که این سیارات ممکن است آب مایع در سطح خود داشته باشند، اما ناپایداری ذاتی ستارگان M و فورانهای پرانرژی مکرر آنها میتواند جو این سیارات را از میان ببرد.
برای ارزیابی احتمال وجود ناظران هوشمند در اطراف چنین ستارگانی، کیپینگ از روش تحلیل آماری بیزی استفاده کرد. نتیجهٔ این تحلیل نشان میدهد که احتمال اینکه وجود انسان صرفاً حاصل تصادف باشد، یک به ۱۶۰۰ است — رقمی که به گفتهٔ او در علم، «غیرقابلچشمپوشی» به شمار میآید.
او دو توضیح برای این پدیده ارائه میدهد: یا سیارات تنها در بازهای محدود از عمر خود شرایط لازم برای ظهور ناظران را دارند، یا اساساً ستارگان کمجرم توانایی ایجاد حیات هوشمند را ندارند. دادههای موجود گزینهٔ دوم را با نسبت ۳۰ به ۱ محتملتر میدانند؛ به این معنا که ستارگانی با جرمی کمتر از ۰٫۳۴ جرم خورشید، در ۹۵ درصد موارد نمیتوانند زیست هوشمند پدید آورند.
این نتیجه برای پژوهشگرانی که به دنبال نشانههای حیات در اطراف کوتولههای سرخ هستند چندان امیدبخش نیست. از میان ۳۰ سامانهٔ ستارهای در فاصلهای کمتر از ۵۰ سال نوری از زمین که سیارات سنگی دارند، ۲۸ مورد متعلق به ستارگان نوع M هستند از جمله نزدیکترین سیارهٔ شناختهشده، «پروکسیما b».
با وجود طرحهایی مانند Breakthrough Starshot یا پروژهٔ Swarming Proxima Centauri که قصد دارند فضاپیماهای سبکبادبانی را به این منظومه بفرستند، کیپینگ تأکید میکند که باید نگاه زیستاخترشناسی فراتر از کوتولههای سرخ برود و بر یافتن زمینهای مشابه در اطراف ستارگان خورشیدمانند متمرکز شود.
او میگوید:
«دلایل متعددی برای تردید نسبت به امکان شکلگیری حیات پیچیده در اطراف ستارگان کمجرم وجود دارد، از جمله رفتار فورانی و ناپایدار آنها. با این حال، پژوهش من بهجای پرداختن به این فرضیات فیزیکی، صرفاً بر تحلیل آماری وجود ما و روند تحول ستارگان تکیه دارد. نتایج بهروشنی این بدبینی را تقویت میکند و نشان میدهد که برنامههای جستوجوی هوش فرازمینی نباید بیشازحد بر کوتولههای سرخ متمرکز شوند. با این وجود، کنار گذاشتن کامل آنها نیز منطقی نیست؛ بلکه باید ستارگان نوع G در اولویت بالاتری قرار گیرند — همانگونه که تلسکوپ فضایی Habitable Worlds Observatory در دههٔ ۲۰۴۰ چنین رویکردی را در پیش خواهد گرفت.»