والدین همیشه بهترین ها را برای فرزندان خود می خواهند، اما انعطاف پذیری به کودکان کمک می کند تا بهتر با چالش های اجتناب ناپذیر زندگی کنار بیایند.
به گزارش تکناک، از آنجایی که والدین همیشه بهترین ها را برای فرزندان خود می خواهند، اغلب آن ها تمرکز بیش از حدی بر شادی فرزندانشان دارند. اما شادی از انعطافپذیری ناشی میشود که به کودکان کمک میکند تا با احساسات سخت و موقعیتهای استرسزا کنار بیایند. تاب آوری یک ویژگی ارثی نیست. این مهارتی است که والدین می توانند به رشد آن در کودکان کمک کنند.
نویسنده اصلی این مطالعه،دکتر بکی در این مقاله از تجربیات مواجه شدن با پدر و مادرها می گوید. او برای شروع گفت: مادری به من می گوید بچه های من باید شادتر از آنچه که الان هستند، باشند. آنها همه چیزهایی را که نیاز است داشته باشند را دارند و هنوز هم، برخی چیزهای کوچک آنها را آزار می دهد.
اخیرا پدری به دفترم آمد و گفت: دخترم در مورد مسائل اجتماعی بزرگی مثل بی خانمانی، مرگ، بی عدالتی در اطرافش و … بسیار نگران است و او فقط هفت سالش است! من همیشه به او می گویم، نگران نباش! بیا به همه چیزهای خوب زندگیت فکر کنیم! اما با این حال، او شب ها بیدار است و نمی تواند از دست این فکرها بخوابد.
مادری به من اعتراف می کند: من در کودکی بسیار تنها و افسرده بودم. من میخواهم نسبت به فرزندانم، برعکس پدر و مادر خودم رفتار کنم. همسرم از دست من عصبانی می شود، زیرا می گوید من همیشه بچه هایمان را از شرایط سخت نجات می دهم و زندگی آنها را خیلی آسان می کنم. دکتر بکی آیا این موضوع خیلی بد است؟
آیا من می خواهم بچه هایم شاد باشند؟ البته که می خواهم! و با این حال، فکر نمیکنم شادی چیزی باشد که این والدین واقعاً در مورد آن صحبت میکنند. من فکر می کنم چیزی بسیار عمیق تر در حال اتفاق افتادن است. در واقع چه چیزی به شادی منجر می شود؟ آیا ریشه کن کردن نگرانی و تنهایی فرزندانمان و اطمینان از اینکه آنها همیشه احساس خوبی دارند، آنها را قادر می سازد تا خودشان شادی را پرورش دهند؟ وقتی می گوییم “من فقط می خواهم بچه هایم شاد باشند” واقعاً منظورمان چیست؟ وقتی می گوییم “شاد باش!” یا “اینکه تو چیزهای زیادی برای خوشحالی داری!” یا “چرا نمی توانی خوشحال باشی؟” من فکر نمی کنم که ما در مورد پرورش شادی صحبت می کنیم، بلکه در مورد اجتناب از ترس و پریشانی صحبت می کنیم. زیرا وقتی فقط روی شادی تمرکز می کنیم، تمام احساسات دیگری را که به طور اجتناب ناپذیری در طول زندگی فرزندانمان ایجاد می شود، نادیده می گیریم، به این معنی که ما به آنها یاد نمی دهیم که چگونه با آن احساسات کنار بیایند و باز هم، نحوه ارتباط با درد یا سختی به فرزندانمان از طریق تعامل با آنها ، بر نحوه تفکر آنها در مورد خودشان و مشکلاتشان در سال های آینده زندگی شان تأثیر می گذارد.
من هیچ پدر و مادری را نمی شناسم که بهترین ها را برای فرزندان خود نخواهند. مثلا خود من، من بهترین ها را برای بچه هایم می خواهم! و با این حال، من مطمئن نیستم که “بهترین” برای آنها این است که “فقط خوشحال باشند.” برای من، احساس شادی بسیار کمتر از تاب آوری، قابل توجه است. به هر حال، پرورش شادی به تنظیم احساس هم پریشانی بستگی دارد. قبل از اینکه احساس خوشبختی کنیم باید احساس امنیت کنیم.
یاد بگیریم با مسائل سخت کنار بیاییم
چرا ابتدا باید یاد بگیریم که با مسائل سخت کنار بیاییم؟ چرا فقط شادی نمی تواند «برنده» شود و بر همه احساسات دیگر را «غلبه کند»؟ این موضوع مطمئنا راحت تر خواهد بود! متأسفانه، در فرزندپروری، درست مانند همه مسائل زندگی، چیزهایی که بیشترین اهمیت را دارند، به تلاش و زمان بیشتری نیاز دارند. کمک به فرزندتان در ایجاد انعطاف پذیری مطمئناً آسان نیست، اما من قول می دهم ارزشش را دارد.
تصور کنید بدنتان یک ظرف بزرگ است و شما در اطراف احساسات مختلف شناور هستید. برای ساده شدن موضوع، بیایید بگوییم دو دسته اصلی از احساسات وجود دارد: احساساتی که ناراحت کننده هستند و احساساتی که ما را “شادتر” می کنند. در این ظرف غرق در احساسات ، ما تک تک احساسات را داریم. اندازه هر احساس و فضایی که در هر لحظه این احساس در این ظرف اشغال می کند دائماً در حال تغییر است. حالا به یاد داشته باشید که بدن ما یک سیستم هشدار ذاتی دارد و دائماً قبل از هر چیز خطر احتمالی آن چیز را بررسی می کند. وقتی قادر به کنار آمدن با احساساتی مانند ناامیدی، حسادت و غم نیستیم یعنی زمانی که این احساسات تمام فضای درون ظرف را اشغال میکنند، بدن ما واکنشش را با استرس نشان می دهد.
این فقط خود احساسات دشوار و نارحت کننده نیستند که بدن ما را به احساس ناامنی وادار می کنند. ما ممکن است به دلیل داشتن احساس پریشانی، احساس ناراحتی هم کنیم یا ترس از ترسیدن را تجربه کنیم. به عبارت دیگر (با فرض اینکه هیچ تهدید فیزیکی واقعی وجود نداشته باشد، بلکه صرفاً “تهدید” احساسات ناخوشایند و طاقت فرسا باشد)، همانطور که شروع به فکر کردن می کنیم که من باید همین الان این احساس بد را از بین ببرم، پریشانی رشد می کند و رشد می کند، نه به عنوان واکنشی به تجربه اصلی، بلکه به این دلیل که ما معتقدیم این احساسات منفی ،اشتباه، بد، ترسناک یا بیش از حد هستند. در نهایت، اضطراب در درون فرد جای می گیرد. اضطراب به معنی عدم تحمل ناراحتی است. اضطراب نتیجه «پایین بودن» یا «دیدن نیمه خالی لیوان» نیست بلکه این حس نتیجه تکامل است. اگر باور داشته باشیم که احساسات درونمان غلبه کننده و ترسناک هستند، بدن ما به ما اجازه “آرامش” نمی دهد. پس تکلیف احساس خوشبختی در اینجا چه می شود؟
البته لازم نیست همیشه اوضاع اینطور بماند. هرچه طیف وسیع تری از احساسات را تنظیم کنیم یعنی اگر بتوانیم ناامیدی، حسادت و غم را مدیریت کنیم ، فضای بیشتری برای پرورش شادی داریم. تنظیم احساسات ما اساساً یک ضربه گیر در اطراف آن احساسات ایجاد می کند، آنها را نرم می کند و از مصرف همه آن احساسات جلوگیری می کند.یادتان باشد که : اول تنظیم احساسات،دوم شادی. این موضوع در تربیت ما نمود پیدا می کند: هرچه طیف وسیعتری از احساسات را بتوانیم برای فرزندانمان نام ببریم و به آن ها یاد بدهیم چگونه آن ها را تحمل کنند ، آنها می توانند طیف وسیعتری از احساسات را با خیال راحت مدیریت کنند.
آیا من می خواهم بچه هایم شادی را تجربه کنند؟ بدون شک بله. من می خواهم که آنها هم در کودکی و هم در بزرگسالی احساس خوشبختی کنند. به همین دلیل من خیلی روی داشتن احساس مقاومت و تاب پذیری توسط آن ها تمرکزکرده ام. تاب آوری ، از بسیاری جهات ، توانایی ما برای تجربه طیف گسترده ای از احساسات است. انعطاف پذیری به ما کمک می کند تا از استرس ، شکست ، اشتباه و سختی در زندگی خود عقب نشینی کنیم. انعطاف پذیری امکان ظهور خوشبختی را فراهم می کند.
توسعه انعطاف پذیری به این معنی نیست که ما در برابر استرس یا مشکلات مقاوم می شویم . این مشکلات از واقعیت های غیرقابل اجتناب در زندگی هستند، اما میزان انعطاف پذیری ما است که تعیین می کند که چگونه ما با آن لحظه های دشوار ارتباط برقرار کنیم و چگونه آنها را تجربه کنیم. افرادی که انعطاف پذیر هستند ، در هنگام بروز لحظات استرس زا ، بهتر با این مسائل کنار می آیند. برای نگه داشتن تعادل بین شرایط استرس زا و تاب آوری، یک معادله مفید وجود دارد: استرس + مقابله = تجربه داخلی. خبر خوب این است که انعطاف پذیری یک ویژگی شخصیتی ارثی نیست که کودکان از آن برخوردار باشند یا در داشتن آن کمبود داشته باشند. این یک مهارت است که می تواند بدست آید و والدین از سنین پایین می توانند آن را به فرزندان خود آموزش دهند. درست است که ما همیشه نمی توانیم عوامل استرس زا را در اطراف خود تغییر دهیم ، اما همیشه می توانیم بر روی توانایی های خود در جهت گسترش مقاومت و تاب آوری کار کنیم.