بر اساس یک مطالعه جدید پروژههای تعدیل کربن که ادعا میکنند جنگلزدایی را مهار میکنند و تأثیر خود را به طور قابلتوجهی بالاتر از حد تصور تخمین می زنند آنقدرها هم موثر نیستند.
به گزارش تکناک، یک ارزیابی سیستماتیک از 26 پروژه تعدیل کربن که ادعا میکنند سرعت جنگلزدایی موثر را در شش کشور در سه قاره کاهش میدهند، نشان داد که اکثریت قریب به اتفاق پروژهها، عملاً جنگلزدایی را کند نکردهاند و آنهایی که این کار را انجام دادهاند به طور قابلتوجهی کمتر از آنچه ادعا میشود مؤثر بودهاند.
نویسنده اصلی این مطالعه، تالس وست گفت: پیام اصلی این است که تکیه بر گواهینامه کربن افست کافی نیست. اگر 100 درصد به جبران متکی باشید، احتمالاً هیچ کار مثبتی در زمینه کاهش تغییرات آب و هوایی انجام نخواهید داد.
این مطالعه بر روی پروژه های داوطلبانه REDD + یا کاهش انتشار گازهای گلخانه ای از جنگل زدایی و پروژه های تخریب جنگل تمرکز دارد. اینها پروژه هایی هستند که به طور مستقل در بازار داوطلبانه کربن افست، خارج از چارچوب REDD+ کنوانسیون سازمان ملل متحد در مورد تغییرات آب و هوا برای پروژه های ملی و زیرملی عمل می کنند. نویسندگان این مطالعه خواستار “بازنگری های فوری” در روش های صدور گواهینامه مورد استفاده برای نسبت دادن جنگل زدایی به این پروژه ها هستند و به نقص های عمده در عملکرد فعلی اشاره می کنند.
در چند دهه گذشته، جبران کربن به طور فزاینده ای در همه جا فراگیر شده است، به ویژه در کشورهای با درآمد بالاتر، جایی که مصرف کنندگان می توانند با پرداخت اندکی پول بیشتر برای بلیط هواپیما یا یک ماشین اجاره ای، احساس گناه شان را در آلودگی آب و هوا با کارهایی مانند برای حمایت از یک مزرعه درختی، کاهش دهند. شرکتهای بزرگ و پرمصرف مانند دلتا، جتبلو، دیزنی، جنرال موتورز و شل، همگی بهعنوان اقدامات اقلیمی، مقادیر عظیمی از کربن را خریداری و فروختهاند. این یک مدل کسبوکار جذاب برای شرکتهایی است که به دنبال «سبز شدن» بدون تغییرات قابلتوجه در فعالیتهایشان هستند.
از زمانی که مسئله جبران کربن وارد بازار شد، بحث های مهمی در مورد اینکه آیا آنها یک مدل موثر برای کاهش آلودگی آب و هوا هستند یا خیر، وجود داشته است. مطالعه کمبریج یک مشکل اساسی را نشان می دهد: بسیاری از موارد جبران کربن با هدف کاهش جنگل زدایی، تقریباً آنقدر که ادعا می شود مؤثر نیستند. در بسیاری از موارد ممکن است اصلاً کاری انجام ندهند.
دکتر جولیا جونز گفت که روشهای منحصربهفرد این مطالعه آن را به طور ویژه ای قانعکننده میکند و آن را از سایر تحقیقات در این زمینه متمایز میکند.
جونز که در این مطالعه شرکت نداشت، گفت: این مطالعه قطعاً از نظر وسعت بزرگترین در نوع خود است و تقریباً از قویترین روشها در حال حاضر استفاده میکند.
این مطالعه به بررسی 26 پروژه در شش کشور کامبوج، کلمبیا، جمهوری دموکراتیک کنگو، پرو، تانزانیا و زامبیا پرداخت. محققان متوجه شدند که تنها 8 پروژه از 26 پروژه فروش افست شواهدی مبنی بر کاهش جنگل زدایی نشان دادند و حتی پروژه هایی که کاهش واقعی جنگل زدایی را نشان دادند، نتوانستند به میزان کاهشی که پروژه ها ادعا می کردند دست پیدا کنند.
تنها 18 پروژه از 26 پروژه دارای اطلاعات کافی در دسترس عموم برای تعیین جبرانهایی بودند که قرار بود تولید کنند. از زمان اجرای پروژه تا سال 2020، انتظار میرفت که این 18 پروژه تا میزان 89 میلیون کاهش کربن را در بازار جهانی کربن به فروش برسانند. اما محققان تخمین می زنند که تنها 5.4 میلیون از 89 میلیون یا 6.1 درصد از این پروژه ها با کاهش واقعی انتشار کربن مرتبط است.
وست گفت شرکتهایی که در حال خرید و فروش انحرافهای کربنی هستند که توسط نهادهای شخص ثالث تأیید شدهاند، ممکن است ندانند که مشتریان خود را گمراه میکنند. آنها ممکن است به سادگی اعتماد کنند که این گواهینامه قانونی است، اما فرآیندهای مورد استفاده برای ارزیابی اثربخشی پروژه ها برای صدور گواهینامه، عمیقاً ناقص است.
وست گفت که اکثر پروژه ها به جنگل زدایی تاریخی در یک منطقه نگاه می کنند تا نرخ اولیه جنگل زدایی یا میزان جنگل زدایی را که بدون مداخله پروژه اتفاق می افتاد، پیش بینی کنند. مشکل این است که همه اینها بر اساس فرضیات است. او گفت: آنها واقعاً در عمل خوب نیستند.
وست و همکارانش رویکرد متفاوتی در پیش گرفتند. آنها میانگین وزنی مناطقی را ایجاد کردند که مشابه منطقه پروژه هستند اما هیچ پروژه ای را در خود جای نداده اند و از آن به عنوان “کنترل مصنوعی” استفاده کردند. سپس جنگل زدایی در مناطق کنترل مصنوعی را با مناطق پروژه در مدت زمانی که پروژه فعال بود، مقایسه کردند. اگر پروژه ها با موفقیت جنگل زدایی را کاهش می دادند، آن مناطق پروژه باید جنگل زدایی کمتری نسبت به کنترل های مصنوعی می داشتند. در عوض وست و همکارانش فهمیدند که معمولاً اینطور نیست.
جونز تاکید کرد که نکته مهم این مطالعه این است که نیاز به افزایش سرمایه گذاری در پروژه های موثر برای کاهش جنگل زدایی است، نه عدم سرمایه گذاری در حفاظت از جنگل. او گفت که بازار داوطلبانه کربن به یک منبع حیاتی بودجه برای ابتکارات حفاظت از جنگل تبدیل شده است و این بودجه باید ادامه یابد.
جونز گفت: ما درحال حاضر نمیتوانیم بدون توقف جنگلزدایی جنگلهای استوایی و تخریب جنگلها، با تغییرات آب و هوایی مقابله کنیم. این یک اولویت واقعی فوری است.
جونز اضافه کرد که به طور کلی، جبران کربن ظرفیت محدودی برای مقابله با تغییرات آب و هوایی دارد. او گفت که کاهش شدید انتشار گازهای گلخانه ای برای کاهش آلودگی های آب و هوا ضروری است.
جونز گفت کاهش جنگلزدایی برای مبارزه با تغییرات آب و هوایی امری حیاتی است، همانطور که کاهش انتشار گازهای گلخانهای نیز ضروری است، بنابراین این که جلوگیری از یک آسب، باعث آسیب دیگری شود مؤثر نخواهد بود. او گفت که جبران کربن نیاز به اقدامات اضطراری آب و هوایی مانند به حداقل رساندن انتشار گازهای گلخانه ای و احیای جنگل ها دارد و در غیر این صورت مشکلی را کاهش نمی دهد.
جونز گفت: فقط تعادل کربن است که می تواند برای آن انتشارات نهایی و اجتناب ناپذیر یا از دست دادن تنوع زیستی موثر باشد.
دکتر آلیستر جامپ گفت که اگرچه برخی از پروژه های محلی تاثیرگذار وجود دارد که توسط جبران کربن تامین می شود، اما او به کارایی بیشتر پروژه ها اعتماد کمی دارد و به طور کلی به شدت نسب به مدل کربن افست پروژه ها بدبین است.
جامپ گفت: بهترین کاری که باید در اینجا انجام دهیم، نگهداری سوخت های فسیلی در زمین است.
دکتر آندریاس کنتولئون، محقق ارشد این مطالعه گفت که او از نظر ایدئولوژیک با جبران کربن مخالف نیست، اما گفت که باید با دقت بیشتری نظارت شود.
کنتولئون گفت: محققان هشدار را به صدا در می آورند که ما باید این بازار را اصلاح کنیم و افزود که این مطالعه، بازتاب تحقیقات دیگری در چند سال گذشته است که به نیاز به پروتکل های سخت تر در مورد صدور گواهینامه پروژه جبران کربن اشاره می کند.
پیشچاپ این مطالعه در اوایل سال جاری، که در تحقیقاتی درباره جبرانهای کربن منتشر شده توسط گاردین گنجانده شده بود، انتقادهایی را از سوی صنعت افست کربن، از جمله گواهیدهنده افست کربن پیشرو در جهان که ورا نام دارد، به همراه داشت. در پاسخ به گاردین، این سازمان غیرانتفاعی استفاده از «کنترلهای مصنوعی» را زیر سؤال برد و ادعا کرد که مطالعات تأثیر پروژههای REDD+ را اشتباه محاسبه میکنند.
جونز گفت که انتقادات از روش کنترل مصنوعی منعکس کننده درک ناقصی از علم است و خاطرنشان کرد که این رویکرد اطلاعات بیشتری را در مورد جنگل زدایی برای تجزیه و تحلیل نسبت به روش معمولی “قبلی”، که به جای داده های مشاهده شده واقعی بر پیش بینی های فرضی متکی است، ارائه می دهد.
وست گفت که تیم تحقیقاتی یک بخش از بازخورد صنعت را ارزشمند یافته است: ورا از استفاده این مطالعه از مجموعه داده های خاص دانشگاه مریلند برای نقشه برداری سالانه جنگل زدایی جهانی از سال 2001 تا 2020 انتقاد کرد. در سال 2011، دانشگاه مریلند روش های جمع آوری داده های خود را بهبود بخشید و ورا استدلال کرد که نویسندگان باید این تغییر در روش را توضیح می دادند.
در پاسخ، وست گفت که او و تیمش دادهها را برای توضیح تغییر روشهای سال 2011 بررسی کردند و تعدادی از مناطق کنترلی را که ممکن است تحت تأثیر قرار گرفته باشند را حذف کردند، اگرچه او گفت که دادههای حذف شده لزوماً مشکلساز نیستند.
وست گفت که این تغییر بر نتایج مطالعه تأثیری نداشت و در عوض این نتیجه گیری را تقویت کرد که این پروژه های جبران کربن به آن اندازه که آنها ادعا می کردند، مؤثر نیستند.
وست گفت: ما اساساً تمام فرصتهایی را که میتوانستیم به پروژهها دادیم تا بتوانند به طور موثر کار کنند، اما با این حال حتی با اتخاذ این رویکرد، باز هم کارساز نبودند.
ورا در بیانیه ای در پاسخ به مقاله به روز شده گفت که از بینش های علمی استقبال می کند اما انتقادات اولیه خود را از این مطالعه حفظ می کند.
در بیانیه آمده است: تحلیل اولیه ما از این نسخه نشان میدهد که علیرغم برخی تغییرات جزئی، روششناسی کلی، نتایج و نتیجهگیریها یکسان است و بنابراین نگرانیهای مهمی که در اوایل سال جاری مطرح کردیم، همچنان پابرجا هستند.
ورا گفت که نیاز به بهبود را تشخیص می دهد و در حال کار بر روی یک متدولوژی تلفیقی REDD+ است که اواخر امسال منتشر خواهد شد.
آرون آگراوال، دانشمند علوم سیاسی در دانشگاه میشیگان که توسعه بینالمللی و حفاظت از محیط زیست را مطالعه میکند، گفت که این مطالعه بسیار خوب انجام شده است، اما استدلال میکند که نتیجهگیریهای محققان محدود بوده و به اندازه کافی به تأثیرات بر جوامع محلی و بومی واقع در نزدیکی نمیپردازد.
آگراوال که در این مطالعه شرکت نداشت، گفت: نتیجه گیری محققان که بر اساس آن روش های دقیق تری برای ارزیابی اجتناب از جنگل زدایی از برنامه های جبران کربن در سراسر جهان مورد نیاز است، دقیق است. اما او گفت که کل ساختار REDD+ و مدل افست باید عمیق تر مورد سوال قرار گیرد.
آگراوال گفت: من معتقدم پروژههای جبران کربن مانند REDD+ اساساً اشتباه هستند.
آگراوال گفت که اکثر این پروژه ها نمی توانند مالکیت کافی را به جوامع بومی که حقوقی بر این زمین های جنگلی دارند، بدهند. در پایان مقاله، نویسندگان توجه بیشتر به جوامع محلی را توصیه کردند. آگراوال گفت که شناخت تأثیرات آن بر جوامع محلی گام اول است. او استدلال کرد که پروژههای REDD+ با هدف حفظ جنگلها نمیتوانند موفق شوند مگر اینکه گروههای بومی و جوامع محلی به طور مساوی در فرآیندهای تحلیل، اجرا و تصمیمگیری در مورد پروژههای کاهش، مشارکت داشته باشند.
همچنین آگراوال به فقدان جداسازی دائمی به عنوان یکی از مشکلات اصلی پروژههای کاهش جنگلزدایی مرتبط با جبران کربن اشاره کرد و گفت که بسیاری از پروژهها جوامع بومی را نمادین میکنند و علیرغم اثربخشی نشانداده شده جوامع بومی در مدیریت زمین و تلاشهای حفاظتی، نتوانستند به مشارکت معناداری دست یابند.
آگراوال گفت: تحقیقات گستردهای وجود دارد که نشان میدهد چگونه تلاشهایی که حقوق جامعه را به رسمیت میشناسند و کنترل گروههای بومی بر سرزمینهایشان را به رسمیت میشناسند، کربن را حتی بدون پروژههای افست جذب کردهاند.