مطالعه ای نشان میدهد که موش های صحرایی بدون گیرنده های اکسی توسین میتوانند با جفتها و جوانها پیوند برقرار کنند.
به گزارش تک ناک، نقش حیاتی اکسی توسین یا همان “هورمون عشق” به منظور کاربردهای عاطفی زیر سوال رفته است. بیش از چهل سال است که تحقیقات دارویی و رفتاری به سیگنال دهی گیرنده اکسی توسین به عنوان یک عامل ضروری برای توسعه رفتارهای اجتماعی در موش های صحرایی، انسان ها و سایر گونه ها اشاره کرده است، اما یک مطالعه ژنتیکی که در مجله Neuron در 27 ژانویه منتشر شده است نشان می دهد که موش صحرایی می توانند وابستگی های عاطفی با جفت خود را بدون سیگنال دهی گیرنده اکسی توسین ابراز کنند.
موش صحرایی یکی از معدود گونه های پستانداران تک همسر است. پس از جفت گیری، این موش ها یک پیوند مادام العمر را با جفت خود تشکیل می دهند که به عنوان “پیوند جفتی” شناخته می شوند. این جفتها مسئولیتهای والدینی را با یکدیگر قسمت می کنند، بودن با شریک زندگی خود را بر وجود موش های جنس مخالف ترجیح میدهند و دائما بودن موش های جدیدی را که به آن ها تمایل دارند را رد می کنند. مطالعات قبلی که از داروهایی برای جلوگیری از اتصال اکسیتوسین به گیرندهاش استفاده میکردند، نشان میداد که موشها قادر به جفت شدن با یکدیگر در هنگام مسدود شدن سیگنالهای اکسی توسین نیستند.
دانشمندان علوم اعصاب به نام های دواند مانولی از دانشگاه UCSF و نیارو شاه از دانشگاه استنفورد می خواستند بدانند که آیا پیوند جفتی واقعاً توسط سیگنال دهی گیرنده اکسی توسین کنترل می شود یا خیر. برای آزمایش این موضوع، آنها از روش CRISPR برای آزمایش موش هایی که فاقد گیرندههای اکسی توسین هستند، استفاده کردند. سپس، آنها این موش های جهش یافته بدون گیرنده اکسی توسین را مورد آزمایش قرار دادند تا ببینند که آیا آنها می توانند با سایر موش ها پیوند جفتی پایدار داشته باشند یا خیر. در کمال تعجب، موش های جهش یافته مانند موش های معمولی پیوندهای جفتی پایداری ایجاد کردند.
مانولی می گوید: همه ما شوکه شدیم که چقدر روشهای متفاوتی را برای آزمایش این موضوع امتحان کردیم، اما بازهم موشها وابستگی اجتماعی بسیار قوی به شریک جنسی خود،دقیقا به اندازه موش های عادی،نشان دادند.
در مرحله بعد، محققان به این فکر افتادند که آیا سیگنال دهی گیرنده اکسی توسین برای سایر عملکردهای آن مانند زایمان، فرزندپروری (که در موش ها این یک مسئولیت مشترک بین والدین است) و ترشح شیر در دوران شیردهی ضروری است یا خیر.
شاه گفت: ما متوجه شدیم که موش های جهش یافته نه تنها قادر به زایمان هستند، بلکه در واقع می توانند از نوزاد خود نگه داری هم بکنند. هر دو نوع جهش یافته نر و ماده موش ها در رفتارهای معمول والدین مانند لیسیدن و نظافت شرکت می کردند و توانستند بچه موش ها را تا سن از شیر گرفتن پرورش دهند.
با این حال، موش های جهش یافته در مقایسه با موش های معمولی، میزان شیر محدودی داشتند. در نتیجه، تعداد کمتری از بچه های آنها تا سن از شیر گرفتن زنده ماندند، و آنهایی که زنده ماندند در مقایسه با بچه موش های معمولی کوچکتر بودند. این واقعیت که موشهای تازه به دنیا امده اصلاً میتوانستند شیر بخورند، برخلاف مطالعات مشابه روی موشهای فاقد گیرنده اکسی توسین است، که به طور کامل در شیردهی ناکام بودند و در نتیجه نوزادانشان در عرض یک یا چند روز پس از تولد می مردند.
نویسندگان این مطالعه فرض میکنند که این تفاوت گونهها میتواند به دلیل ماهیت همخون گونه های موش آزمایشگاهی در مقایسه با موشهای این موش های صحرایی، باشد. شاه میگوید: ممکن است همخونی در موشها وابستگی زیادی به سیگنالدهی اکسیتوسین داشته باشد، یا اینکه ممکن است این موضوع نشاندهنده یک نقش خاص از سیگنالدهی گیرنده اکسی توسین باشد.
وقتی از نویسندگان این مطالعه پرسیده شد که چرا نتایج آنها با مطالعات منتشر شده قبلی که از داروهایی برای جلوگیری از سیگنال دهی گیرنده اکسی توسین استفاده می کردند متفاوت است، نویسندگان به تفاوت اصلی بین مطالعات ژنتیکی و دارویی اشاره می کنند که فقط یک کلمه است: دقت. مانولی میگوید: داروها میتوانند گمراه کننده باشند، به این معنا که میتوانند به گیرندههای متعددی متصل شوند و شما نمیتوانید تشخیص دهید کدام عمل پیوندی باعث ایجاد چه اثری میشود. از دیدگاه ژنتیک، اکنون ما متوجه شدیم که دقت حذف این گیرنده و متعاقبا حذف مسیرهای سیگنال دهی آن، با این رفتارها تداخلی ندارد.
مانولی می گوید: حداقل در ده سال گذشته، مردم به اکسی توسین به عنوان یک درمان قدرتمند برای کمک به افراد مبتلا به اختلالات ذهنی و اجتماعی به دلیل شرایط مختلف، از اوتیسم گرفته تا اسکیزوفرنی، امیدوار بودند. این تحقیق نشان می دهد که یک داروی جادویی برای اجتماعی شدن وجود ندارد !
تفاوت کلیدی دیگر این است که بیشتر مطالعات دارویی سیگنال گیرنده اکسی توسین را در حیوانات بالغ سرکوب می کنند اما در این مطالعه زمانی که موش ها جنین بودند، محققان این گیرنده را خاموش کردند. شاه می گوید: ما یک جهش ایجاد کرده ایم که از قبل از تولد شروع می شود. ممکن است مسیرهای دیگری نیز وجود داشته باشند که در این حیوانات جهش یافته نقص در دلبستگی، رفتارهای والدینی، و کم شدن شیر را جبران می کنند.
آزمایش به وسیله این موش ها موانعی هم داشت، اما غلبه بر این موانع ارزش داشت. از آنجایی که موشهای صحرایی معمولاً در مطالعات ژنتیکی مانند موشهای آزمایشگاهی مورد استفاده قرار نمیگیرند، تیم تحقیقاتی باید تمام ابزارها و پروتکلهای مولکولی خود را از ابتدا توسعه می داد و همه چیز را از نو شروع می کرد.
مانولی می گوید: ما بسیار خوشحالیم که بخشی از جامعه هستیم که می توانیم این فناوری را به اشتراک بگذاریم، اکنون ما این گنجینه را داریم که می توانیم استخراج از آن را آغاز کنیم. پرسشهای زیاد دیگری وجود دارد که موش ها میتوانند برای پاسخ دادن به آنها هم از نظر پیامدهای بالینی بالقوه برای بررسی اضطراب و هم برای زیستشناسی علوم پایه، جالب و مفید باشند.