تولد اینترنت در دهه 1990 و گسترش متعاقب آن در هر جنبهای از زندگی ما، انقلابی دیجیتالی را آغاز نمود که از آن زمان با سرعت بیشتری در حال گسترش است ارزش داده
به گزارش تکناک، به همراه آن کارکردهای غیرقابلتصوری ارائه شده است که ما را به دسترسی فوری به اطلاعات و ارتباطات مجهز میکند. افرادی که پیش از توانمندسازی دیجیتال متولد شده بودند هرگز نمیتوانستند قدرت کنار گذاشتن سؤالات بیپاسخ را با یک «گوگل» صرف تصور کنند.
با چشم دوختن به پهنه دیجیتالی، متوجه نشدهایم که مجموعهای دیگر از چشمها به ما نگاه میکنند. این چشمها متعلق به بزرگترین شرکتهای جهان، غولهای فناوری بزرگ مانند فیسبوک و گوگل هستند که به طور مداوم حرکات ما را در اینترنت زیر نظر دارند.
هر بار که وبسایت یا اپلیکیشنی را باز میکنیم، داده ها و سفرهای ما توسط مجموعهای از الگوریتمهایی که برای تعیین علایق ، محصولات، ایدهها و برندهایی طراحی شدهاند که ممکن است نسبت به آنها احساس مثبتی داشته باشیم، ردیابی میشوند. این دادهها موردعلاقه تبلیغکنندگان است؛ این اکسیری است که قدرت متقاعدسازی مشتریان هدف را دارد و به ناچار فروش را افزایش میدهد. این تقاضای سیریناپذیر باعث سودجویی و استخراج اطلاعات مشتریان حوزه فناوری شده است.
حیرتزده از سرعت گسترش دیجیتال، مشتریان نتوانستهاند تشخیص دهند که چگونه داده های ما تنها تولیدکننده آن هستیم به فروش میرسد تا بر تصمیمات و هزینههای آینده ما تأثیر بگذارد. اگر چه پیشرفتهایی مانند حذف کوکیهای شخص ثالث در برخی اپلیکیشنها و نواحی صورت گرفته است، اما این پیشرفتها تنها به دلیل فشار جامعه روی داده است. تا زمانی که این فشار تشدید نشود، تغییرات بیشتر رخ نخواهد داد. ممکن است ما فرزندان عصر دیجیتال بوده باشیم. اما باید بدانیم که اینترنت دیگر در دوران کودکی خود نیست و ما نیز چنین نیستیم. ما باید ادراکات خود را با تجربه بیش از دو دهه پشت سرمان دوباره ارزیابی نماییم. باید در نظر بگیریم که چگونه خودمان را فریب دادیم و باور کردیم که ارزش داده های شخصی ما صفر است و به اشتراکگذاری خاطرات دیجیتالیمان بخشی اجتنابناپذیر از استفاده ما از اینترنت تبدیل شده است.
ما باید مالکیت داده های خود را پس بگیریم
اما ارزش داده ها دقیقاً چیست؟ برای ارائه یک تخمین، تبلیغکنندگان سالانه 27 میلیارد پوند صرف بازاریابی دیجیتال تنها در بریتانیا میکنند که در بیشتر موارد مستقیماً به غولهای فناوری اختصاص دارد. این معادل حدود 80 پوند برای هر خانواده در ماه است. این ارزیابی حیرتانگیز تردید چندانی در مورد اینکه چرا دادههای ما تا این حد مورد بهرهبرداری قرار گرفتهاند، باقی نمیگذارد که کالای گرانبهایی است، اما سازندگان آن هیچ سهمی از پاداش را ندارند. تا حدی تبلیغکنندگان مسئول تشویق چنین غارت فراگیر و ناعادلانه دادههای مشتریان هستند. در نهایت، این چک دستمزد هنگفتی است که آنها در توئیتر، فیسبوک و شرکتها ارائه دادهاند، که این فعالیت را ترغیب کرده است. تبلیغکنندگان باید نقش خود را در تغییر این امر ایفا نمایند.
اما ابتدا، مشتریان باید با مقاومت در برابر این هژمونی دیجیتال، خود را جسور کنند. ما باید یک حرکت انبوه به سمت پلتفرمهای بازاریابی مستقیم که در ازای دادهها پاداشهای نقدی برمیگردانند باید برای دادههای خود پاداشی طلب کنیم. تبلیغکنندگان نیز باید این انتقال را با دسترسی مستقیم به بازار هدف از طریق چنین پلتفرمهایی، آنها فرصتی بینظیر دارند تا صورتحساب مأموریت خود را از فروش به فروش و پاداش تغییر دهند، و این را برای ارائهی مزایای انحصاری و پاداشهای نقدی به مشتریان برای دادههایشان تسهیل کنند.
چنین پلتفرمهایی به مشتریان اجازه میدهند تا سطح دسترسی به دادهای را که میخواهند به اشتراک بگذارند، یا پاداشهایی که به طور وابسته متفاوت است، تعیین کنند. برای مثال، یک مشتری ممکن است تصمیم بگیرد که کپیهایی از رسید خرید نقدی خود را ارائه دهد در حالی که برای پاداشهای نقدی سطح ورودی ناشناس بماند. در همین حال، فعالترین مشتریان به توسعه حلقه بازخورد پلتفرم کمک میکند و در ازای آن به پاداشهای نقدی با ارزش بالاتر دسترسی پیدا میکنند. در این آمادهسازی، یک ارزیابی بازاریابی ذاتی برای دادههای مشتریان وجود دارد که کمیسیونها آن را براساس پیشفرض سفارش میدهد.
در نهایت، استفاده از چنین پلتفرمهایی راه را برای آیندهای هموار میکند که در آن مشتریان برای دسترسی به دادههایشان پاداش دریافت میکنند. موفقیت به توانایی چنین پلتفرمهایی برای ارائهی یک جایگزین ارزیابی معتبر برای تبلیغکنندگان و مشتریان برای اعلام موقعیت خود از طریق مهاجرت انبوه به چنین پلتفرمهایی بستگی دارد. به منظور رقابتی ماندن، غولهای فناوری مجبور خواهند شد برای دادهها نیز به مشتریان پاداش داده و به چندین دهه غارت ناعادلانه پایان بدهند. این منجر به تغییر چشمگیری در رابطه بین مشتریان، دادهها و تبلیغکنندگان میشود و ثابت میکند که حق اساسی دادههای مشتری متعلق به سازندگان آن است و نقطهعطف مهمی در عصر دیجیتال به شمار میرود.