اختلال هویت پریشی (DID) یک وضعیت روانی است که زمانی رخ میدهد که فرد دارای هویت های متعددی باشد که بهطور مستقل عمل میکنند.
به گزارش تکناک، این هویتها که دگرگونکنندهها یا وضعیتهای شخصیتی نیز نامیده میشوند، آگاهی، خاطرات و حتی شخصیت خاص خود را دارند. محققان تخمین میزنند که این وضعیت تقریباً 1.5 درصد از جمعیت جهان را تحت تأثیر قرار میدهد.
مطالعات نشان میدهد که علت اصلی هویت پریشی مشکلات شدید و مکرر دوران کودکی است. هر تغییر (هویت) اغلب خاطرات آسیبزا متفاوتی را در خود نگه میدارد و گهگاه رفتارهای خودویرانگر یا بدی را نشان میدهد. هنگامی که افراد مبتلا به DID بین شخیصتهای خود جابهجا میشوند، شکافهایی در حافظه خود تجربه میکنند که میتواند بر عملکرد روزانه آنها تأثیر بگذارد.
درمان و پشتیبانی میتواند به افراد مبتلا به هویت پریشی کمک کند تا با خیال راحتتر به شخصیت خود تغییر دهند و همچنین خاطرات آسیبزای مختلف را پردازش کنند. پزشکان اغلب هویت پریشی را اشتباه تشخیص میدهند و بسیاری از افراد تا اواخر عمر به درستی به این بیماری تشخیص داده نمیشوند.
افراد مبتلا به DID بیشتر از جمعیت عمومی مستعد خشونت نیستند و میتوانند زندگی رضایت بخشی داشته باشند.
فهرست مطالب
علائم
در حالی که افراد مبتلا به هویت پریشی یک حالت شخصیتی اولیه دارند، آنها شخصیتهای مختلفی نیز دارند که بر آگاهی آنها تسلط مییابد. حالت اولیه شخصیت اغلب از وجود تغییرات مختلف آگاه نیست، که همین مسئله منجر به شکافهای ناراحتکننده در حافظه، اختلال در عملکرد، و مجموعهای از علائم دیگر میشود.
وجود دو یا چند شخصیت
هرکدام از شخصیتها، هویت، خاطرات، رفتارها و حتی ترجیحات خاص خود را دارند (به عنوان مثال، غذاها و لباس های مورد علاقه). اغلب شخیصتها یا همان آلترها اغلب نام خود را دارند و ممکن است در سنین و جنسیتهای مختلف باشند. میانگین تعداد شخصیتهای افرادی که به هویت پریشی مبتلا هستند، 13 است اما ممکن است یک نفر کمتر یا خیلی بیشتر داشته باشد.
نمونه هایی از شخصیتها عبارتند از:
- کودک کوچکی که اغلب گریه میکند، میخواهد به او آرامش داده شود و تجربیات آسیبزای خاصی را به خاطر میآورد
- نوجوان خشمگینی که به شدت سرکشی میکند و دست به رفتارهای خود ویرانگر میزند
- رهبری که نقش اصلی را بر عهده دارد و از تغییرات دیگر آگاه است
جابجایی بین شخصیتها
افراد مبتلا به DID به طور غیرارادی بین شخصیتها تغییر میکنند. این تغییر میتواند بهطور ناگهانی اتفاق بیفتد و اغلب به دلیل محرکهایی مانند استرس رخ میدهد. افراد دیگر ممکن است نتوانند مشاهده کنند که چه زمانی تغییر اتفاق میافتد یا اتفاق افتاده است.
علائم تغییر بین شخصیتها عبارتند از:
- پلک زدن یا چرخش چشم
- تغییرات در وضعیت بدن
- رفتن به حالت خلسه
فراموشی
فرد مبتلا به DID معمولاً هیچ خاطرهای از بودن در وضعیت تغییر یافته ندارد. این شکافها در حافظه میتوانند باعث ناراحتی شوند و بر عملکرد فرد تأثیر بگذارند و منجر به ناتوانی در یادآوری اطلاعات مهم روزانه شوند. علاوه بر این، ممکن است فرد مبتلا بهDID شکافهای زیادی در خاطرات دوران کودکی خود داشته باشد یا خاطره محدودی از آسیبی که تجربه کرده است، داشته باشد.
علائم اضافی
گذشته از علائم بارز تغییرات متعدد، مشکل در عملکرد و مشکلات حافظه، افراد مبتلا به DID ممکن است موارد زیر را نیز تجربه کنند:
- اضطراب
- افسردگی
- علائم مرتبط با ضربههای روحی (به عنوان مثال، هوشیاری بیش از حد، یادآوری آسیب)
- علائم جسمی (به عنوان مثال، سردرد، تشنج، یا مشکلات گوارشی)
- خودآزاری
- افکار یا تلاش برای خودکشی
علل
DID اغلب نتیجه آسیبهای شدید و مکرر در اوایل دوران کودکی، از جمله تکرار سوء استفاده فیزیکی و جنسی است. در حالی که گسستگی (یا قطع ارتباط بین بدن، افکار و احساس خود) یک تجربه رایج برای بازماندگان آسیبهای دوران کودکی است، محققان بر این باورند که در افرادی که دچار DID میشوند، گسستگی شدید و مکرر باعث از بین رفتن حافظه و احساس آنها میشود.
به عنوان مثال، در حالی که ممکن است فردی در طول یک رویداد آسیبزا احساس کند که از بدن خود جدا شده است تا آسیب وارده را قابل تحملتر کند، کودکی که به DID مبتلا میشود، این مکانیسم بقا را یک قدم جلوتر میبرد و به هویتهای مختلف (شخصیتها) پناه میبرد تا آن آزار برایش قابل تحملتر شود.
شایان ذکر است که هر فردی که آسیب شدید دوران کودکی را تجربه می کند به DID مبتلا نمیشود. طبق یک نظریه، چهار عامل زیر برای توسعه DID باید وجود داشته باشد:
- توانایی تفکیک
- تجربههای آسیبزای مهیبی که واقعیت را از بین میبرند
- ایجاد شخصیتها با نام و هویت خاص
- عدم ثبات بیرونی، کودک را به تکیه بر خودآرام بخشی سوق میدهد
عوامل دیگری که ممکن است خطر ابتلا به DID را افزایش دهند عبارتند از:
- شروع زودرس آسیب روحی و جسمی (قبل از سن 5 سالگی)
- سوء استفاده از سوی افراد دلبسته (مثلاً والدین یا قیم)
- سبک دلبستگی بی نظم
- انزوای اجتماعی
- استرس مزمن
تشخیص
به طور متوسط، افراد قبل از تشخیص مناسب، بین 5 تا 12 سال صبر میکنند. این تا حدی به این دلیل است که تشخیص DID اغلب به ارزیابیهای متعدد در یک دوره زمانی طولانی، تاریخچه شخصی دقیق از منابع متعدد (مانند دوستان و خانواده) و معاینات پزشکی نیاز دارد که سایر توضیحات احتمالی را رد کند.
به دلیل شکاف در حافظه، افراد مبتلا به DID ممکن است در گزارش دقیق علائم خود یا یادآوری سوابق کامل آسیب وارده، مشکل داشته باشند. DID اغلب با سایر بیماریهای روانی مانند اختلال شخصیت مرزی اشتباه گرفته میشود و به همین دلیل ممکن است بیماران با پزشکانی مواجه شوند که نسبت به وضعیت آنها شک دارند یا ناآگاه هستند.
برای تشخیص DID، چندین ابزار ارزیابی وجود دارد که پزشک ممکن است از آنها استفاده کند، از جمله:
- مقیاس تجربیات تجزیهای (DES)
- پرسشنامه تفکیک (DIS-Q)
- فهرست چندبعدی برنامه مصاحبه اختلالات تجزیهای تجزیه (DDIS)
- مصاحبه بالینی ساختاریافته برای اختلالات تجزیهای DSM-IV (SCID-D)
درمان
اهداف درمان DID میتواند از فردی به فرد دیگر متفاوت باشد. برای برخی، هدف از درمان، ادغام هویت آنها و کاهش یا حذف تعداد شخصیتهایی است که تجربه میکنند. برای دیگران، اهداف اولیه درمانی، افزایش همکاری بین شخصیتها و بهبود کیفیت کلی زندگی فرد است.
اکثر متخصصان سلامت روان که DID را درمان میکنند، از رویکرد درمانی سه مرحلهای زیر استفاده میکنند:
- ایجاد ایمنی و ثبات: این مرحله بر مدیریت رفتارهای خطرناک مانند مصرف مواد، آسیب رساندن به خود یا خودکشی متمرکز است. روانپزشکان به فرد مبتلا به DID کمک میکنند تا مقررات عاطفی و تکنیکهای زمینهسازی را بیاموزند تا به آنها در ایجاد ایمنی فوری و بیشتر کمک کنند.
- رویارویی با خاطرات تروماتیک: در این مرحله، فرد با درمانگر خود برای پردازش آسیبهای گذشته همکاری میکند. این همکاری میتواند مانند دسترسی ایمن به خاطرات آسیبزا با درگیر شدن با شخصیتهای مختلف باشد.
- ادغام/همکاری هویت: در طول این مرحله، درمانگر بر رابطه فرد با کل خود تمرکز میکند. اهداف این مرحله فردی است و به نیازها و علایق فرد برای بهبود و بهبودی بستگی دارد.
همچنین روانپزشکان میتوانند از روان درمانی (یا گفتار درمانی) برای کمک به فردی که با DID زندگی میکند، استفاده کنند تا آنها علائم را مدیریت کنند و خاطرات آسیب زا را پردازش کنند. این درمانها عبارتند از:
- درمان شناختی رفتاری متمرکز بر تروما (TF-CBT)
- رفتار درمانی دیالکتیکی (DBT)
- حساسیت زدایی و پردازش مجدد حرکات چشم (EMDR)
چگونه از DID جلوگیری کنیم؟
اکثر افراد مبتلا به DID آسیبهای شدید و مکرر دوران کودکی را تجربه کردهاند، از جمله سوء استفاده فیزیکی و جنسی، بیتوجهی عاطفی و محیط خانه ناکارآمد. باتوجه به این موضوع، محافظت از کودکان در برابر کودک آزاری یکی از راههای جلوگیری از توسعه DID است. مداخله زودهنگام و حمایت از کودکانی که در سنین کم آسیب دیدهاند نیز میتواند خطر ابتلا به DID و سایر اختلالات مرتبط با آسیب را کاهش دهد.
در حالی که دلایل کودک آزاری پیچیده است، برخی از راههای پیشگیری از کودک آزاری عبارتند از:
- تقویت حمایتهای اقتصادی از خانوادهها
- توسعه مهدکودکهای مقرون به صرفه و با کیفیت بالا
- برنامههای کنترلی و بعد از مدرسه
- کمپینهای آگاهی بخشی در مورد نشانههای کودک آزاری
بیماریهای مرتبط
DID یک اختلال پیچیده است که اغلب با سایر بیماریها همراه است. به طور کلی، آسیبهای دوران کودکی با پیامدهای سلامتی بد از جمله مصرف مواد مخدر، افسردگی و ابتلا به بیماریهای قلبی مرتبط است. افرادی که به DID مبتلا میشوند، در معرض خطر ابتلا به سایر بیماریهای مرتبط با آسیب هستند، از جمله:
- اختلال استرس پس از سانحه (PTSD)
- اختلال مصرف مواد مخدر
- اختلالات شخصیت مانند اختلال شخصیت مرزی یا اختلال شخصیت خودشیفته
- خودزنی و افکار خودکشی
ادامه زندگی با DID
همانطور که گفته شد، هنگامی که فردی تشخیص دقیق دریافت میکند و تحت درمان مناسب قرار میگیرد، میتواند زندگی کاملی داشته باشد.
با کمک یک رواندرمانگر، افراد مبتلا به DID میتوانند تلاش کنند تا تغییرات خود را در یک هویت اصلی ادغام کنند، یا برای ایجاد سیستمهایی کار کنند که به آنها کمک میکند تا بهطور ایمن، شخصیتهای مختلف خود را هدایت کنند. این کار میتواند شامل استراتژیهایی برای مقابله با فراموشی باشد، مانند استفاده از سیستمهای پشتیبانی و نوشتن چیزهایی برای به خاطر سپردن آنها هنگام تغییر هویت.
درمان این بیماری ممکن است فشرده و دشوار باشد و اغلب شامل پردازش خاطرات جدید آسیب و برنامهریزی ایمنی مداوم در صورت آسیب زدن به خود یا رفتارهای خودکشی است. آشنایی بیشتر با بیمار و به دست آوردن اطلاعات جدید در مورد گذشته آنها میتواند به افراد مبتلا به DID کمک کند تا قطعات زندگی خود را کنار هم بگذارند و عملکرد کلی و کیفیت زندگی خود را بهبود بخشند.