بررسی دقیق چارچوب حقوقی فعال شدن مکانیزم ماشه نشان میدهد که این اقدام الزاماً به معنای بازگشت تحریمهای گسترده و فلجکننده برای اقتصاد ایران نیست.
به گزارش تکناک، تحریمهای شورای امنیت برخلاف تحریمهای ثانویه آمریکا بیشتر بر موضوعات اشاعهای مانند برنامه هستهای و موشکی تمرکز دارند و حوزههای کلیدی اقتصاد از جمله صادرات نفت، بانکداری و حملونقل دریایی را مستقیماً هدف قرار نمیدهند. بنابراین، حتی در صورت فعال شدن این سازوکار، اقتصاد ایران با یک رژیم تحریمی تازه و فراگیر روبهرو نخواهد شد.
از سوی دیگر، برجام زمانبندیهایی موسوم به «غروبهای آفتاب» داشت که به مرور برخی محدودیتها را از میان برد. پایان تحریمهای تسلیحاتی در مهر ۱۳۹۹ و رفع محدودیتهای موشکی در مهر ۱۴۰۲ نمونههای مهمی از این روند است.
از منظر اقتصادی، پیامدهای احتمالی فعال شدن ماشه نیز محدود است. نخست آنکه تحریمهای شورای امنیت بیشتر جنبه نمادین و سیاسی دارند و اجرای آنها وابسته به همکاری قدرتهای بزرگ است. چین و روسیه بارها با سوءاستفاده از این مکانیزم مخالفت کردهاند و نامههای مشترک وزرای خارجه سه کشور ایران، چین و روسیه بر همین موضع تأکید دارد.
در بخش نفت و انرژی، که شریان اصلی درآمد ایران است، تحریمهای ماشه ابزار تازهای برای محدودسازی ایجاد نمیکند. صادرات نفت خام، فرآوردههای پتروشیمی و محصولات معدنی میتواند همچنان از مسیرهای سنتی و بازارهای آسیایی ادامه یابد. تجربه سالهای گذشته نشان داده که ایران در دور زدن محدودیتها و یافتن مسیرهای جایگزین انعطافپذیری بالایی دارد.
مکانیسمهای نظارتی همچون بازرسی محمولهها نیز با موانع حقوقی مواجه است. بندهای ۱۴ و ۱۵ قطعنامه ۱۹۲۹ بازرسیها را منوط به «دلایل معقول» و «رضایت کشور صاحب پرچم» کردهاند و این شروط، امکان محاصره دریایی یا توقیف سیستماتیک کشتیهای ایران را عملاً از میان میبرد.
با وجود محدود بودن اثر واقعی ماشه، نباید از بُعد روانی آن غافل شد. بازارهای ایران از ارز و طلا تا بورس، به شدت به اخبار سیاسی واکنش نشان میدهند. نمونه روشن آن جهش نرخ ارز و طلا پس از انتشار خبر بازگشت احتمالی قطعنامههاست.
اینجاست که نقش سیاستگذاری اقتصادی و مدیریت رسانهای پررنگ میشود. در شرایطی که آمریکا میکوشد از ماشه برای فشار روانی بهره ببرد، شفافسازی و اطلاعرسانی دقیق میتواند از نگرانی فعالان اقتصادی بکاهد.
همزمان، وضعیت چندقطبی نظام بینالملل در سال ۲۰۲۵ و وابستگی چین و روسیه به انرژی ایران، احتمال اجماع جهانی علیه تهران را کم کرده است. این فرصت به ایران امکان میدهد با دیپلماسی انرژی و گسترش روابط تجاری، آثار روانی ماشه را مهار کند.
در جمعبندی، ماشه بیش از آنکه تهدیدی واقعی باشد، ابزاری برای جنگ رسانهای غرب است. آینده اقتصاد ایران در این زمینه بیشتر به توان مدیریت انتظارات داخلی و تصمیمگیری هوشمندانه وابسته است تا متن خشک قطعنامهها.