شواهد علمی نشان میدهد که برخلاف تصور رایج، میزان تنهایی در جوامع طی دهههای اخیر افزایش نیافته و حالا سوال اینجا است که چرا همچنان از «موج تنهایی» صحبت میشود؟
به گزارش تکناک، بیشتر افراد در طول زندگی خود، دورههایی از تنهایی، انزوا یا خلوت را تجربه میکنند. هرچند، این احساسات از نظر معنا با هم تفاوت دارند.
پیش از همهگیری ویروس کرونا، مطالعات مختلف در کشورهایی مانند: انگلستان، ایالات متحده، فنلاند، سوئد و آلمان نشان داد که میزان تنهایی طی چند دهه اخیر تقریباً بدون تغییر مانده است.
اگرچه سطح تنهایی در دوران کرونا به طور موقت افزایش یافت، اما به سرعت به سطح پیش از همهگیری بازگشت. برای مثال، در سال ۲۰۱۸، حدود ۳۴ درصد از آمریکاییهای ۵۰ تا ۸۰ ساله، گاهی یا اغلب احساس میکردند که تنها هستند. این رقم در دوران کرونا به ۴۲ درصد رسید، اما در سال ۲۰۲۴ به ۳۳ درصد کاهش یافت.
میزان تنهایی افراد در برخی کشورها مثل سوئد، بهویژه در میان سالمندان حتی کمتر هم شده است.

فهرست مطالب
چرا همچنان از موج تنهایی صحبت میشود؟
با وجود این آمار، این باور که تنهایی در حال افزایش است، همچنان فراگیر است. برای مثال، در سال ۲۰۲۳، ویوِک مورتی، جراح کل وقت ایالات متحده، نسبت به یک «موج تنهایی و انزوا» هشدار داد. در بریتانیا نیز یک وزیر مخصوص برای مقابله با تنهایی منصوب شده است.
درست است که تنهایی برای سلامت جسم و روان مضر است، اما اگر مدام از «یک موج گسترده تنهایی» حرف بزنیم، ممکن است دنبال راهحلهای واقعی نرویم. این نوع نگاه، چنین القا میکند که:
- تنهایی پدیدهای جدید است (که نیست)،
- در حال افزایش است (که نیست)،
- از کنترل ما خارج است (که نیست)،
- نیازمند واکنشی اضطراری است (که نیست).
تنهایی یک بحران ناگهانی نیست
تنهایی در کوتاهمدت، یک وضعیت روانی ناخوشایند است، اما در بلندمدت میتواند عاملی برای ابتلا به بیماریهای مزمن شود.
واکنش اضطراری، راهحل مناسبی برای تنهایی نیست. این موضوع نیازمند یک پاسخ سنجیده، طولانیمدت و انسانی است. اقدامات اخیر از سوی سازمان بهداشت جهانی (WHO) و مسئولان بهداشت عمومی آمریکا گامهای مثبتی هستند، اما باید به عنوان واکنشهایی پایدار در برابر یک مشکل دیرینه در نظر گرفته شوند، نه پاسخهایی فوری به یک بحران جدید، چرا که تنهایی یک بحران جدید نیست.
باید تنهایی را از تجربیات انسانی طبیعی تفکیک کنیم
برای مقابله درست با تنهایی، اول باید بفهمیم که دقیقاً چه چیزی را تنهایی مینامیم. اگر هر تجربه تنها بودن را به حساب تنهایی بگذاریم، ممکن است موضوعات طبیعی مثل زمانی که میخواهیم برای خودمان بگذاریم یا گاهی دوری از جمع را هم یک مشکل بزرگ بنامیم.
برخی افراد فقط در میان جمع احساس زندگی میکنند، در حالی که برخی دیگر با سکوت و خلوت رشد میکنند. در دنیایی که ارتباطات دیجیتال ما را به هم متصل کرده است، نباید با تنهایی کنار بیاییم، بلکه باید با آن مقابله کنیم. در عین حال، خلوت و تنهایی اختیاری را هم باید ارزشمند بدانیم.

چرا تصور موج تنهایی رایج شده است؟
رسانهها نقش مهمی در شکلگیری این تصور ایفا کردهاند. ما اغلب خبرهایی را دنبال میکنیم که با احساسات ما همخوانی دارند، نه آنهایی که از شواهد دقیق پشتیبانی میشوند.
رفتار انسان بیشتر از واقعیتها توسط احساسات هدایت میشود. ما تمایل داریم مسائل را بزرگنمایی کنیم و بیشتر نگران روندهای منفی باشیم، حتی اگر آمار خلاف آن را نشان دهد.
تنهایی بخشی از ذات انسان است
تنهایی یک واقعیت انسانی است، اما همدلی، گفتوگو و همراهی نیز بخشی از ظرفیتهای انسانی ما هستند. حل مسئله تنهایی به معنای یک اقدام اضطراری نیست، بلکه دعوتی است برای اینکه روابط انسانی خود را بازتعریف کنیم و جامعهای همدلتر بسازیم.
راهحل ساده است: مهربانتر باشیم. بیشتر با هم صحبت کنیم. برای خود و دیگران دلسوزتر باشیم. باید بیشتر و بهتر با یکدیگر ارتباط برقرار کنیم.